کلام علی (ع) در رثای فاطمه (س) :
ـ «ای پیغمبر خدا از من و از دخترت که به دیدن تو آمده و در کنار تو زیر خاک خفته است، بر تو درود باد!
خدا چنین خواست که او زودتر از دیگران به تو بپیوندد . پس از او شکیبایی من بپایان رسیده و خویشتن داری من از دست رفته.
ـ اما آنچنان که در جدایی تو صبر را پیشه کردم، در مرگ دخترت نیز جز صبر چاره ندارم که شکیبایی بر مصیبت سنت است.
ای پیغمبر خدا ! تو بر روی سینة من جان دادی ! ترا بدست خود و در دل خاک سپردم ! قرآن خبر داده است که پایان زندگی همه بازگشت به خداست. اکنون امانت به صاحبانش رسید، زهرا از دست من رفت و نزد تو آرمید.
ـ ای پیغمبر خدا پس از او آسمان و زمین زشت می نماید، و هیچگاه اندوه دلم نمی گشاید. چشمانم
بی خواب، و دل از سوز غم{ گداخته} است، تا خدا مرا در جوار تو ساکن گرداند.
ـ مرگ زهرا ضربتی بود که دل را خسته و غصه ام را پیوسته گردانید. و چه زود جمع ما را به پریشانی کشانید. شکایت خود را به خدا می برم و دخترت را به تو می سپارم! خواهد گفت که امتت پس از تو باوی چه ستمها کردند. آنچه خواهی از او بجو و هر چه خواهی بدو بگو! تا سرّ دل بر تو گشاید، و خونیکه خورده است بیرون آید و خدا که بهترین داور است میان او و ستمکاران داوری نماید.
ـ سلامی که به تو می دهم بدرود است نه از ملالت، و از روی شوق است، نه کسالت. اگر می روم نه ملول و خسته جانم و اگر می مانم نه به وعدة خدا بدگمانم. و چون شکیبایان را وعده داده است در انتظار پاداش او می مانم که هر چه هست از اوست و شکیبایی نیکوست. اگر بیم چیرگی ستمکاران نبود برای همیشه در کنار قبرت می ماندم و در این مصیبت بزرگ، چون فرزند مرده ،جوی اشک از دیدگانم می راندم.
ـ خدا گواه هست که دخترت پنهانی بخاک می رود. هنوز روزی چند از مرگ تو نگذشته، و نام تو از زبانها نرفته، حق او را بردند و میراث او را خوردند. درد دل را با تو در میان می گذرام و دل را به یاد تو خوش می دارم که درود خدا بر تو باد و سلام و رضوان خدا بر فاطمه. »
فاطمه جان، هنگامىکه به وسط جمعیت حاضر در قیامت مىرسى، کسى از زیر عرش پروردگار به گونهاى که تمام مردم صدایش را بشنوند، فریاد مىزند: چشمها را فرو پوشانید و نظرها را پایین افکنید تا صدیقه فاطمه، دخت پیامبر(ص) و همراهانش عبور کنند.
پس در آن هنگام هیچ کس جز ابراهیم خلیلالرحمان و علىبن ابىطالب(ع) و... به تو نگاه نمىکنند. (1)
جابربن عبدالله انصارى نیز در حدیثى از پیامبرخدا(ص) این حضور را چنین توصیف مىکند:
روز قیامت دخترم فاطمه بر مرکبى از مرکبهاى بهشت وارد عرصه محشر مىشود. مهار آن مرکب از مروارید درخشان، چهار پایش از زمرد سبز، دنبالهاش از مشک بهشتى و چشمانش از یاقوت سرخ است و بر آن گنبدى از نور قرار دارد که بیرون آن از درونش و درون آن از بیرونش نمایان است. فضاى داخل آن گنبد انوار عفو الهى و خارج آن پرتو رحمتخدایى است. بر فرازش تاجى از نور دیده مىشود که هفتاد پایه از در و یاقوت دارد که همانند ستارگان درخشان نور مىافشانند.
در هریک از دو سمت راست و چپ آن مرکب هفتاد هزار فرشته به چشم مىخورد.
جبرئیل مهار آن را در دست دارد و با صداى بلند ندا مىکند: نگاه خود فراسوى خویش گیرید و نظرها پایین افکنید. این فاطمه دختر محمد است که عبور مىکند.
در این هنگام، حتى پیامبران و انبیا و صدیقین و شهدا همگى از ادب دیده فرو مىگیرند تا فاطمه(س) عبور مىکند و در مقابل عرش پروردگارش قرار مىگیرد. (2)
در ادامه گفتگوى پیامبر با دختر گرامىاش درباره چگونگى حضور وى در عرصه قیامت، چنین مىخوانیم: سپس منبرى از نور برایتبرقرار مىسازند که هفت پله دارد و بین هر پلهاى تا پله دیگر صفهایى از فرشتگان قرار گرفتهاند که در دستشان پرچمهاى نور است. همچنین در طرف چپ و راست منبر حورالعین صف مىکشند... آنگاه که بر بالاى منبرقرار مىگیرى، جبرئیل مىآید و مىگوید: اى فاطمه! آنچه مایلى از خدا بخواه
خلاصه شده از: زندگانی فاطمه زهرا (س)/ دکتر سید جعفر شهیدی/ دفتر نشر فرهنگ اسلامی/ چاپ 34 1378
برگرفته از کتاب در مکتب فاطمه
|