سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ترجمه سوره الاعراف (3) (جمعه 87/7/5 ساعت 3:10 عصر)

اینها (را که مى‏بینید)، سرانجام کارشان نابودى است؛ و آنچه انجام مى‏دهند، باطل (و بیهوده) است. (139)

(سپس) گفت: «آیا غیر از خداوند، مبعودى براى شما بطلبم؟! خدایى که شما را بر جهانیان (و مردم عصرتان) برترى داد!» (140)

(به خاطر بیاورید) زمانى را که از (چنگال) فرعونیان نجاتتان بخشیدیم! آنها که پیوسته شما را شکنجه مى‏دادند، پسرانتان را مى‏کشتند، و زنانتان را (براى خدمتگارى) زنده مى‏گذاشتند؛ و در این، آزمایش بزرگى از سوى خدا براى شما بود. (141)

و ما با موسى، سى شب وعده گذاشتیم؛ سپس آن را با ده شب (دیگر) تکمیل نمودیم؛ به این ترتیب، میعاد پروردگارش (با او)، چهل شب تمام شد. و موسى به برادرش هارون «جانشین من در میان قومم باش. و (آنها) را اصلاح کن! و از روش مفسدان، پیروى منما!» (142)

و هنگامى که موسى به میعادگاه ما آمد، و پروردگارش با او سخن گفت، عرض کرد: «پروردگارا! خودت را به من نشان ده، تا تو را ببینم!» گفت: «هرگز مرا نخواهى دید! ولى به کوه بنگر، اگر در جاى خود ثابت ماند، مرا خواهى دید!» اما هنگامى که پروردگارش بر کوه جلوه کرد، آن را همسان خاک قرار داد؛ و موسى مدهوش به زمین افتاد. چون به هوش آمد، عرض «خداوندا! منزهى تو (از اینکه با چشم تو را ببینم)! من به سوى تو بازگشتم! و من نخستین مؤمنانم!» (143)

(خداوند) فرمود: «اى موسى! من تو را با رسالتهاى خویش، و با سخن‏گفتنم (با تو)، بر مردم برترى دادم و برگزیدم؛ پس آنچه را به تو داده‏ام بگیر و از شکرگزاران باش!» (144)

و براى او در الواح اندرزى از هر موضوعى نوشتیم؛ و بیانى از هر چیز کردیم -«پس آن را با جدیت بگیر! و به قوم خود بگو: به نیکوترین آنها عمل کنند! (و آنها که به مخالفت برخیزند، کیفرشان دوزخ است؛) و بزودى جایگاه فاسقان را به شما نشان خواهم داد!» (145)

بزودى کسانى را که در روى زمین بناحق تکبر مى‏ورزند، از (ایمان به) آیات خود، منصرف مى‏سازم! آنها چنانند که اگر هر آیه و نشانه‏اى را ببینند، به آن ایمان نمى‏آورند؛ اگر راه هدایت را ببینند، آن را راه خود انتخاب نمى‏کنند؛ و اگر طریق گمراهى را ببینند، آن را راه خود انتخاب مى‏کنند! (همه اینها) بخاطر آن است که آیات ما را تکذیب کردند، و از آن غافل بودند! (146)

و کسانى که آیات، و دیدار رستاخیز را تکذیب (و انکار) کنند، اعمالشان نابود مى گردد؛ آیا جز آنچه را عمل مى‏کردند پاداش داده مى‏شوند؟! (147)

قوم موسى بعد (از رفتن) او (به میعادگاه خدا)، از زیورهاى خود گوساله‏اى ساختند؛ جسد بى‏جانى که صداى گوساله داشت! آیا آنها نمى‏دیدند که با آنان سخن نمى‏گوید، و به راه (راست) هدایتشان نمى‏کند؟! آن را (خداى خود) انتخاب کردند، و ظالم بودند! (148)

و هنگامى که حقیقت به دستشان افتاد، و دیدند گمراه شده‏اند، گفتند: «اگر پروردگارمان به ما رحم نکند، و ما را نیامرزد، بطور قطع از زیانکاران خواهیم بود!» (149)

و هنگامى که موسى خشمگین و اندوهناک به سوى قوم خود بازگشت، گفت: «پس از من، بد جانشینانى برایم بودید (و آیین مرا ضایع کردید)! آیا درمورد فرمان پروردگارتان (و تمدید مدت میعاد او)، عجله نمودید (و زود قضاوت کردید؟!)» سپس الواح را افکند، و سر برادر خود را گرفت (و با عصبانیت) به سوى خود کشید؛ او گفت: «فرزند مادرم! این گروه، مرا در فشار گذاردند و ناتوان کردند؛ و نزدیک بود مرا بکشند، پس کارى نکن که دشمنان مرا شماتت کنند و مرا با گروه ستمکاران قرار مده!» (150)

(موسى) گفت: «پروردگارا! من و برادرم را بیامرز، و ما را در رحمت خود داخل فرما، و تو مهربانترین مهربانانى!» (151)

کسانى که گوساله را (معبود خود) قرار دادند، بزودى خشم پروردگارشان، و ذلت در زندگى دنیا به آنها مى‏رسد؛ و اینچنین، کسانى را که (بر خدا) افترا مى‏بندند، کیفر مى دهیم! (152)

و آنها که گناه کردند، و بعد از آن توبه نمودند و ایمان آوردند، (امید عفو او را دارند؛ زیرا) پروردگار تو، در پى این کار، آمرزنده و مهربان است. (153)

هنگامى که خشم موسى فرو نشست؛ الواح (تورات) را برگرفت؛ و در نوشته‏هاى آن، هدایت و رحمت براى کسانى بود که از پروردگار خویش مى‏ترسند (و از مخالفت فرمانش بیم دارند). (154)

موسى از قوم خود، هفتاد تن از مردان را براى میعادگاه ما برگزید؛ و هنگامى که زمین‏لرزه آنها را فرا گرفت (و هلاک شدند)، گفت: «پروردگارا! اگر مى‏خواستى، مى توانستى آنها و مرا پیش از این نیز هلاک کنى! آیا ما را به آنچه سفیهانمان انجام داده‏اند، (مجازات و) هلاک مى‏کنى؟! این، جز آزمایش تو، چیز دیگر نیست؛ که هر کس را بخواهى (و مستحق بدانى)، به وسیله آن گمراه مى‏سازى؛ و هر کس را بخواهى (و شایسته ببینى)، هدایت مى‏کنى! تو ولى مایى، و ما را بیامرز، بر ما رحم کن، و تو بهترین آمرزندگانى! (155)

و براى ما، در این دنیا و سراى دیگر، نیکى مقرر فرما؛ چه اینکه ما به سوى تو بازگشت کرده‏ایم! «(خداوند در برابر این تقاضا، به موسى) گفت:» مجازاتم را به هر کس بخواهم مى‏رسانم؛ و رحمتم همه چیز را فراگرفته؛ و آن را براى آنها که تقوا پیشه کنند، و زکات را بپردازند، و آنها که به آیات ما ایمان مى‏آورند، مقرر خواهم داشت! (156)

همانها که از فرستاده (خدا)، پیامبر «امى‏» پیروى مى‏کنند؛ پیامبرى که صفاتش را، در تورات و انجیلى که نزدشان است، مى‏یابند؛ آنها را به معروف دستور مى‏دهد، و از منکر باز میدارد؛ اشیار پاکیزه را براى آنها حلال مى‏شمرد، و ناپاکیها را تحریم مى کند؛ و بارهاى سنگین، و زنجیرهایى را که بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) بر مى‏دارد، پس کسانى که به او ایمان آوردند، و حمایت و یاریش کردند، و از نورى که با او نازل شده پیروى نمودند، آنان رستگارانند. (157)

بگو: «اى مردم! من فرستاده خدا به سوى همه شما هستم؛ همان خدایى که حکومت آسمانها و زمین، از آن اوست؛ معبودى جز او نیست؛ زنده مى‏کند و مى‏میراند؛ پس ایمان بیاورید به خدا و فرستاده‏اش، آن پیامبر درس نخوانده‏اى که به خدا و کلماتش ایمان دارد؛ و از او پیروى کنید تا هدایت یابید!» (158)

و از قوم موسى، گروهى هستند که به سوى حق هدایت مى‏کنند؛ و به حق و عدالت حکم مى‏نمایند. (159)

ما آنها را به دوازده گروه -که هر یک شاخه‏اى (از دودمان اسرائیل) بود - تقسیم کردیم. و هنگامى که قوم موسى (در بیابان) از او تقاضاى آب کردند، به او وحى فرستادیم که: «عصاى خود را بر سنگ بزن!» ناگهان دوازده چشمه از آن بیرون جست؛ آنچنان که هر گروه، چشمه و آبشخور خود را مى‏شناخت. و ابر را بر سر آنها سایبان ساختیم؛ و بر آنها «من‏» و «سلوى‏» فرستادیم؛ (و به آنان گفتیم:) از روزیهاى پاکیزه‏اى که به شما داده‏ایم، بخورید! (و شکر خدا را بجا آورید! آنها نافرمانى و ستم کردند؛ ولى) به ما ستم نکردند، لکن به خودشان ستم مى‏نمودند. (160)

و (به خاطر بیاورید) هنگامى را که به آنها گفته شد: «در این شهر ( بیت المقدس ) ساکن شوید، و از هر جا (و به هر کیفیت) بخواهید، از آن بخورید (و بهره گیرید)! و بگویید: خداوندا! گناهان ما را بریز! و از در (بیت المقدس) با تواضع وارد شوید! که اگر چنین کنید، گناهان شما را مى‏بخشم؛ و نیکوکاران را پاداش بیشتر خواهیم داد.» (161)

اما ستمگران آنها، این سخن (و آن فرمانها) را، بغیر آنچه به آنها گفته شده بود، تغییر دادند؛ از این‏رو بخاطر ستمى که روا میداشتند، بلایى از آسمان بر آنها فرستادیم (و مجازاتشان کردیم). (162)

و از آنها درباره (سرگذشت) شهرى که در ساحل دریا بود بپرس! زمانى که آنها در روزهاى شنبه، تجاوز (و نافرمانى) خدا مى‏کردند؛ همان هنگام که ماهیانشان، روز شنبه (که روز تعطیل و استراحت و عبادت بود، بر سطح آب،) آشکار مى‏شدند؛ اما در غیر روز شنبه، به سراغ آنها نمى‏آمدند؛ این چنین آنها را به چیزى آزمایش کردیم که نافرمانى مى‏کردند! (163)

و (به یاد آر) هنگامى را که گروهى از آنها (به گروه دیگر) گفتند: «چرا جمعى (گنهکار) را اندرز مى‏دهید که سرانجام خداوند آنها را هلاک خواهد کرد، یا به عذاب شدیدى گرفتار خواهد ساخت؟! (آنها را به حال خود واگذارید تا نابود شوند!)» گفتند: «(این اندرزها،) براى اعتذار (و رفع مسؤولیت) در پیشگاه پروردگار شماست؛ بعلاوه شاید آنها (بپذیرند، و از گناه باز ایستند، و) تقوا پیشه کنند!» (164)

اما هنگامى که تذکراتى را که به آنها داده شده بود فراموش کردند، (لحظه عذاب فرا رسید؛ و) نهى‏کنندگان از بدى را رهایى بخشیدیم؛ و کسانى را که ستم کردند، بخاطر نافرمانیشان به عذاب شدیدى گرفتار ساختیم. (165)

(آرى،) هنگامى که در برابر آنچه از آن نهى شده بودند سرکشى کردند، به آنها گفتیم: «به شکل میمونهایى طردشده در آیید!» (166)

و (نیز به خاطر بیاور) هنگامى را که پروردگارت اعلام کرد: تا دامنه قیامت، کسى را بر آنها مسلط خواهد ساخت که همواره آنها را در عذاب سختى قرار دهد؛ زیرا پروردگارت مجازاتش سریع، (و در عین حال، نسبت به توبه‏کاران) آمرزنده و مهربان است. (167)

و آنها را در زمین بصورت گروه‏هایى، پراکنده ساختیم؛ گروهى از آنها صالح، و گروهى ناصالحند. و آنها را با نیکى‏ها و بدى‏ها آزمودیم، شاید بازگردند! (168)

پس از آنها، فرزندانى جاى آنها را گرفتند که وارث کتاب (آسمانى، تورات) شدند؛ (اما با این حال،) متاع این دنیاى پست را گرفته، (بر اطاعت فرمان خدا ترجیح مى‏دهند) و مى‏گویند: س‏خ‏للّه(اگر ما گنهکاریم توبه مى‏کنیم و) بزودى بخشیده خواهیم شد!» اما اگر متاع دیگرى همانند آن به دستشان بیفتد، آن را (نیز) مى‏گیرند، (و باز حکم خدا را پشت سر مى‏افکنند.) آیا پیمان کتاب (خدا) از آنها گرفته نشده که بر خدا (دروغ نبندند، و) جز حق نگویند، و آنان بارها آنرا خوانده‏اند؟! و سراى آخرت براى پرهیزگاران بهتر است، آیانمى‏فهمید؟! (169)

و آنها که به کتاب (خدا) تمسک جویند، و نماز را برپا دارند، (پاداش بزرگى خواهند داشت؛ زیرا) ما پاداش مصلحان را ضایع نخواهیم کرد! (170)

و (نیز به خاطر بیاور) هنگامى که کوه را همچون سایبانى بر فراز آنها بلند کردیم، آنچنان که گمان کردند بر آنان فرود مى‏آمد؛ (و در همین حال، از آنها پیمان گرفتیم و گفتیم:) آنچه را (از احکام و دستورها) به شما داده‏ایم، با قوت (و جدیت) بگیرید! و آنچه در آن است، به یاد داشته باشید، (و عمل کنید،) تا پرهیزگار شوید! (171)

و (به خاطر بیاور) زمانى را که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذریه آنها را برگرفت؛ و آنها را گواه بر خویشتن ساخت؛ (و فرمود:) «آیا من پروردگار شما نیستم؟» گفتند: «آرى، گواهى مى‏دهیم!» (چنین کرد مبادا) روز رستاخیز بگویید: «ما از این، غافل بودیم؛ (و از پیمان فطرى توحید بى‏خبر ماندیم)»! (172)

یا بگویید: «پدرانمان پیش از ما مشرک بودند، ما هم فرزندانى بعد از آنها بودیم؛ (و چاره‏اى جز پیروى از آنان نداشتیم؛) آیا ما را به آنچه باطل‏گرایان انجام دادند مجازات مى‏کنى؟!» (173)

این گونه، آیات را توضیح مى‏دهیم؛ و شاید به سوى حق بازگردند (و بدانند نداى توحید در درون جانشان، از روز نخست بوده است)! (174)

و بر آنها بخوان سرگذشت آن کس را که آیات خود را به او دادیم؛ ولى (سرانجام) خود را از آن تهى ساخت و شیطان در پى او افتاد، و از گمراهان شد! (175)

و اگر مى‏خواستیم، (مقام) او را با این آیات (و علوم و دانشها) بالا مى‏بردیم؛ (اما اجبار، بر خلاف سنت ماست؛ پس او را به حال خود رها کردیم) و او به پستى گرایید، و از هواى نفس پیروى کرد! مثل او همچون سگ (هار) است که اگر به او حمله کنى، دهانش را باز، و زبانش را برون مى‏آورد، و اگر او را به حال خود واگذارى، باز همین کار را مى‏کند؛ (گویى چنان تشنه دنیاپرستى است که هرگز سیراب نمى‏شود! (این مثل گروهى است که آیات ما را تکذیب کردند؛ این داستانها را (براى آنها) بازگو کن، شاید بیندیشند (و بیدار شوند)! (176)

چه بد مثلى دارند گروهى که آیات ما را تکذیب کردند؛ و آنها تنها به خودشان ستم مى‏نمودند! (177)

آن کس را که خدا هدایت کند، هدایت یافته (واقعى) اوست؛ و کسانى را که (بخاطر اعمالشان) گمراه سازد، زیانکاران (واقعى) آنها هستند! (178)

به یقین، گروه بسیارى از جن و انس را براى دوزخ آفریدیم؛ آنها دلها ( عقلها )یى دارند که با آن (اندیشه نمى‏کنند، و) نمى‏فهمند؛ و چشمانى که با آن نمى‏بینند؛ و گوشهایى که با آن نمى‏شنوند؛ آنها همچون چهارپایانند؛ بلکه گمراهتر! اینان همان غافلانند (چرا که با داشتن همه‏گونه امکانات هدایت، باز هم گمراهند)! (179)

و براى خدا، نامهاى نیک است؛ خدا را به آن (نامها) بخوانید! و کسانى را که در اسماء خدا تحریف مى‏کنند (و بر غیر او مى‏نهند، و شریک برایش قائل مى‏شوند)، رها سازید! آنها بزودى جزاى اعمالى را که انجام مى‏دادند، مى‏بینند! (180)

و از آنها که آفریدیم، گروهى بحق هدایت مى‏کنند، و بحق اجراى عدالت مى‏نمایند. (181)

و آنها که آیات ما را تکذیب کردند، به تدریج از جائى که نمى‏دانند، گرفتار مجازاتشان خواهیم کرد. (182)

و به آنها مهلت مى‏دهم (تا مجازاتشان دردناکتر باشد)؛ زیرا طرح و نقشه من، قوى (و حساب شده) است. (و هیچ کس را قدرت فرار از آن نیست.) (183)

آیا فکر نکردند که همنشین آنها ( پیامبر) هیچ‏گونه (اثرى از) جنون ندارد؟! (پس چگونه چنین نسبت ناروایى به او مى‏دهند؟!) او فقط بیم دهنده آشکارى است (که مردم را متوجه وظایفشان مى‏سازد). (184)

آیا در حکومت و نظام آسمانها و زمین، و آنچه خدا آفریده است، (از روى دقت و عبرت) نظر نیفکندند؟! (و آیا در این نیز اندیشه نکردند که) شاید پایان زندگى آنها نزدیک شده باشد؟! (اگر به این کتاب آسمانى روشن ایمان نیاورند،) بعد از آن به کدام سخن ایمان خواهند آورد؟! (185)

هر کس را خداوند (به جرم اعمال زشتش) گمراه سازد، هدایت کننده‏اى ندارد؛ و آنها را در طغیان و سرکشى‏شان رها مى‏سازد، تا سرگردان شوند! (186)

درباره قیامت از تو سؤال مى‏کنند، کى فرامى‏رسد؟! بگو: «علمش فقط نزد پروردگار من است؛ و هیچ‏کس جز او (نمى‏تواند) وقت آن را آشکار سازد؛ (اما قیام قیامت، حتى) در آسمانها و زمین، سنگین (و بسیار پر اهمیت) است؛ و جز بطور ناگهانى، به سراغ شما نمى‏آید!» (باز) از تو سؤال مى‏کنند، چنان که گویى تو از زمان وقوع آن باخبرى! بگو: «علمش تنها نزد خداست؛ ولى بیشتر مردم نمى‏دانند.» (187)

بگو: «من مالک سود و زیان خویش نیستم، مگر آنچه را خدا بخواهد؛ (و از غیب و اسرار نهان نیز خبر ندارم، مگر آنچه خداوند اراده کند؛) و اگر از غیب باخبر بودم، سود فراوانى براى خود فراهم مى‏کردم، و هیچ بدى (و زیانى) به من نمى‏رسید؛ من فقط بیم‏دهنده و بشارت‏دهنده‏ام براى گروهى که ایمان مى‏آورند! (و آماده پذیرش حقند) (188)

او خدایى است که (همه) شما را از یک فرد آفرید؛ و همسرش را نیز از جنس او قرار داد، تا در کنار او بیاساید. سپس هنگامى که با او آمیزش کرد، حملى سبک برداشت، که با وجود آن، به کارهاى خود ادامه مى‏داد؛ و چون سنگین شد، هر دو از خداوند و پروردگار خود خواستند س‏خ‏للّهاگر فرزند صالحى به ما دهى، از شاکران خواهیم بود!» (189)

اما هنگامى که خداوند فرزند صالحى به آنها داد، (موجودات دیگر را در این موهبت مؤثر دانستند؛ و) براى خدا، در این نعمت که به آنها بخشیده بود، همتایانى قائل شدند؛ خداوند برتر است از آنچه همتاى او قرار مى‏دهند! (190)

آیا موجوداتى را همتاى او قرارمى‏دهند که چیزى را نمى‏آفرینند، و خودشان مخلوقند. (191)

و نمى‏توانند آنان را یارى کنند، و نه خودشان را یارى مى‏دهند. (192)

و هرگاه آنها را به سوى هدایت دعوت کنید، از شما پیروى نمى‏کنند؛ و براى شما یکسان است چه آنها را دعوت کنید و چه خاموش باشید؟! (193)

آنهایى را که غیر از خدا مى‏خوانید (و پرستش مى‏کنید)، بندگانى همچون خود شما هستند؛ آنها را بخوانید، و اگر راست مى‏گویید باید به شما پاسخ دهند (و تقاضایتان را برآورند)! (194)

آیا (آنها حداقل همانند خود شما) پاهایى دارند که با آن راه بروند؟! یا دستهایى دارند که با آن چیزى را بگیرند (و کارى انجام دهند)؟! یا چشمانى دارند که با آن ببینند؟! یا گوشهایى دارند که با آن بشنوند؟! (نه، هرگز، هیچ‏کدام،) بگو: «(اکنون که چنین است،) بتهاى خویش را که شریک خدا قرار داده‏اید (بر ضد من) بخوانید، و براى من نقشه بکشید، و لحظه‏اى مهلت ندهید، (تا بدانید کارى از آنها ساخته نیست)! (195)

ولى و سرپرست من، خدایى است که این کتاب را نازل کرده؛ و او همه صالحان را سرپرستى مى‏کند. (196)

و آنهایى را که جز او مى‏خوانید، نمى‏توانند یاریتان کنند، و نه (حتى) خودشان را یارى دهند؛ (197)

و اگر آنها را به هدایت فرا خوانید، سخنانتان را نمى‏شنوند! و آنها را مى‏بینى (که با چشمهاى مصنوعیشان) به تو نگاه مى‏کنند، اما در حقیقت نمى‏بینند!» (198)

(به هر حال) با آنها مدارا کن و عذرشان را بپذیر، و به نیکى‏ها دعوت نما، و از جاهلان روى بگردان (و با آنان ستیزه مکن)! (199)

و هرگاه‏وسوسه‏اى از شیطان به تو رسد، به خدا پناه بر؛ که او شنونده و داناست! (200)

پرهیزگاران هنگامى که گرفتار وسوسه‏هاى شیطان شوند، به یاد (خدا و پاداش و کیفر او) مى‏افتند؛ و (در پرتو یاد او، راه حق را مى‏بینند و) ناگهان بینا مى‏گردند. (201)

و (ناپرهیزگاران را) برادرانشان (از شیاطین) پیوسته در گمراهى پیش مى‏برند، و باز نمى‏ایستند! (202)

هنگامى که (در نزول وحى تاخیر افتد، و) آیه‏اى براى آنان نیاورى، مى‏گویند: «چرا خودت (از پیش خود) آن را برنگزیدى؟!» بگو: «من تنها از چیزى پیروى مى‏کنم که بر من وحى مى‏شود؛ این وسیله بینایى از طرف پروردگارتان، و مایه هدایت و رحمت است براى جمعیتى که ایمان مى‏آورند. (203)

هنگامى که قرآن خوانده شود، گوش فرا دهید و خاموش باشید؛ شاید مشمول رحمت خدا شوید! (204)

پروردگارت را در دل خود، از روى تضرع و خوف، آهسته و آرام، صبحگاهان و شامگاهان، یاد کن؛ و از غافلان مباش! (205)

آنها که (در مقام قرب) نزد پروردگار تو هستند، (هیچ‏گاه) از عبادتش تکبر نمى‏ورزند، و او را تسبیح مى‏گویند، و برایش سجده مى‏کنند. (206)