به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
الم (1)
معبودى جز خداوند یگانه زنده و پایدار و نگهدارنده، نیست. (2)
(همان کسى که) کتاب را بحق بر تو نازل کرد، که با نشانههاى کتب پیشین، منطبق است؛ و سخللّهتورات» و «انجیل» را. (3)
پیش از آن، براى هدایت مردم فرستاد؛ و (نیز) کتابى که حق را از باطل مشخص مىسازد، نازل کرد؛ کسانى که به آیات خدا کافر شدند، کیفر شدیدى دارند؛ و خداوند (براى کیفر بدکاران و کافران لجوج،) توانا و صاحب انتقام است. (4)
هیچ چیز، در آسمان و زمین، بر خدا مخفى نمىماند. (بنابر این، تدبیر آنها بر او مشکل نیست.) (5)
او کسى است که شما را در رحم (مادران)، آنچنان که مىخواهد تصویر مىکند. معبودى جز خداوند توانا و حکیم، نیست. (6)
او کسى است که این کتاب (آسمانى) را بر تو نازل کرد، که قسمتى از آن، آیات «محکم» ( صریح و روشن) است؛ که اساس این کتاب مىباشد؛ (و هر گونه پیچیدگى در آیات دیگر، با مراجعه به اینها، برطرف مىگردد.) و قسمتى از آن، «متشابه» است ( آیاتى که به خاطر بالا بودن سطح مطلب و جهات دیگر، در نگاه اول، احتمالات مختلفى در آن مىرود؛ ولى با توجه به آیات محکم، تفسیر آنها آشکار مىگردد.) اما آنها که در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تا فتنهانگیزى کنند (و مردم را گمراه سازند)؛ و تفسیر (نادرستى) براى آن مىطلبند؛ در حالى که تفسیر آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نمىدانند. (آنها که به دنبال فهم و درک اسرار همه آیات قرآن در پرتو علم و دانش الهى) مىگویند: «ما به همه آن ایمان آوردیم؛ همه از طرف پروردگار ماست.» و جز صاحبان عقل، متذکر نمىشوند (و این حقیقت را درک نمىکنند). (7)
(راسخان در علم، مىگویند:) «پروردگارا! دلهایمان را، بعد از آنکه ما را هدایت کردى، (از راه حق) منحرف مگردان! و از سوى خود، رحمتى بر ما ببخش، زیرا تو بخشندهاى! (8)
پروردگارا! تو مردم را، براى روزى که تردیدى در آن نیست، جمع خواهى کرد؛ زیرا خداوند، از وعده خود، تخلف نمىکند. (ما به تو و رحمت بىپایانت، و به وعده رستاخیز و قیامت ایمان داریم.)» (9)
ثروتها و فرزندان کسانى که کافر شدند، نمىتواند آنان را از (عذاب) خداوند باز دارد؛ (و از کیفر، رهایى بخشد.) و آنان خود، آتشگیره دوزخند. (10)
(عادت آنان در انکار و تحریف حقایق،) همچون عادت آل فرعون و کسانى است کهپیش از آنها بودند؛ آیات ما را تکذیب کردند، و خداوند آنها را به (کیفر) گناهانشان گرفت؛ و خداوند، شدید العقاب است. (11)
به آنها که کافر شدند بگو: «(از پیروزى موقت خود در جنگ احد، شاد نباشید!) بزودى مغلوب خواهید شد؛ (و سپس در رستاخیز) به سوى جهنم، محشور خواهید شد. و چه بد جایگاهى است! (12)
در دو گروهى که (در میدان جنگ بدر،) با هم رو به رو شدند، نشانه (و درس عبرتى) براى شما بود: یک گروه، در راه خدا نبرد مىکرد؛ و جمع دیگرى که کافر بود، (در راه شیطان و بت،) در حالى که آنها (گروه مؤمنان) را با چشم خود، دو برابر آنچه بودند، مىدیدند. (و این خود عاملى براى وحشت و شکست آنها شد.)و خداوند، هر کس را بخواهد (و شایسته بداند)، با یارى خود، تایید مىکند. در این، عبرتى است براى بینایان! (13)
محبت امور مادى، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهاى ممتاز و چهارپایان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است؛ (تا در پرتو آن، آزمایش و تربیت شوند؛ ولى) اینها (در صورتى که هدف نهایى آدمى را تشکیل دهند،) سرمایه زندگى پست (مادى) است؛ و سرانجام نیک (و زندگى والا و جاویدان)، نزد خداست. (14)
بگو: «آیا شما را از چیزى آگاه کنم که از این (سرمایههاى مادى)، بهتر است؟» براى کسانى که پرهیزگارى پیشه کردهاند، (و از این سرمایهها، در راه مشروع و حق و عدالت، استفاده مىکنند، ) در نزد پروردگارشان (در جهان دیگر)، باغهایى است که نهرها از پاى درختانش مىگذرد؛ همیشه در آن خواهند بود؛ و همسرانى پاکیزه، و خشنودى خداوند (نصیب آنهاست). و خدا به (امور) بندگان، بیناست. (15)
همان کسانى که مىگویند: «پروردگارا! ما ایمان آوردهایم؛ پس گناهان ما را بیامرز، و ما را از عذاب آتش، نگاهدار!» (16)
آنها که (در برابر مشکلات، و در مسیر اطاعت و ترک گناه،) استقامت مىورزند، راستگو هستند، (در برابر خدا) خضوع، و (در راه او) انفاق مىکنند، و در سحرگاهان، استغفار مىنمایند. (17)
خداوند، (با ایجاد نظام واحد جهان هستى،) گواهى مىدهد که معبودى جز او نیست؛ و فرشتگان و صاحبان دانش، (هر کدام به گونهاى بر این مطلب،) گواهى مىدهند؛ در حالى که (خداوند در تمام عالم) قیام به عدالت دارد؛ معبودى جز او نیست، که هم توانا و هم حکیم است. (18)
دین در نزد خدا، اسلام (و تسلیم بودن در برابر حق) است. و کسانى که کتاب آسمانى به آنان داده شد، اختلافى (در آن) ایجاد نکردند، مگر بعد از آگاهى و علم، آن هم به خاطر ظلم و ستم در میان خود؛ و هر کس به آیات خدا کفر ورزد، (خدا به حساب او مىرسد؛ زیرا) خداوند، سریع الحساب است. (19)
اگر با تو، به گفتگو و ستیز برخیزند، (با آنها مجادله نکن! و) بگو: «من و پیروانم، در برابر خداوند (و فرمان او)، تسلیم شدهایم.» و به آنها که اهل کتاب هستند ( یهود و نصارى) و بىسوادان ( مشرکان) بگو: «آیا شما هم تسلیم شدهاید؟» اگر (در برابر فرمان و منطق حق، تسلیم شوند، هدایت مىیابند؛ و اگر سرپیچى کنند، (نگران مباش! زیرا) بر تو، تنها ابلاغ (رسالت) است؛ و خدا نسبت به (اعمال و عقاید) بندگان، بیناست. (20)
کسانى که نسبت به آیات خدا کفر مىورزند و پیامبران را بناحق مىکشند، و (نیز) مردمى را که امر به عدالت مىکنند به قتل مىرسانند، و به کیفر دردناک (الهى) بشارت ده! (21)
آنها کسانى هستند که اعمال (نیکشان، به خاطر این گناهان بزرگ،) در دنیا و آخرت تباه شده، و یاور و مددکار (و شفاعت کنندهاى) ندارند. (22)
آیا ندیدى کسانى را که بهرهاى از کتاب (آسمانى) داشتند، به سوى کتاب الهى دعوت شدند تا در میان آنها داورى کند، سپس گروهى از آنان، (با علم و آگاهى،) روى مىگردانند، در حالى که (از قبول حق) اعراض دارند؟ (23)
این عمل آنها، به خاطر آن است که مىگفتند: «آتش (دوزخ)، جز چند روزى به ما نمىرسد. (و کیفر ما، به خاطر امتیازى که بر اقوام دیگر داریم، بسیار محدود است.)» این افترا (و دروغى که به خدا بسته بودند،) آنها را در دینشان مغرور ساخت (و گرفتار انواع گناهان شدند). (24)
پس چه گونه خواهند بود هنگامى که آنها را براى روزى که شکى در آن نیست ( روز رستاخیز) جمع کنیم، و به هر کس، آنچه (از اعمال براى خود) فراهم کرده ، بطور کامل داده شود؟ و به آنها ستم نخواهد شد (زیرا محصول اعمال خود را مىچینند). (25)
بگو: «بارالها! مالک حکومتها تویى؛ به هر کس بخواهى، حکومت مىبخشى؛ و از هر کس بخواهى، حکومت را مىگیرى؛ هر کس را بخواهى، عزت مىدهى؛ و هر که را بخواهى خوار مىکنى. تمام خوبیها به دست توست؛ تو بر هر چیزى قادرى. (26)
شب را در روز داخل مىکنى، و روز را در شب؛ و زنده را از مرده بیرون مىآورى، و مرده را زنده؛ و به هر کس بخواهى، بدون حساب، روزى مىبخشى.» (27)
افراد باایمان نباید به جاى مؤمنان، کافران را دوست و سرپرست خود انتخاب کنند؛ و هر کس چنین کند، هیچ رابطهاى با خدا ندارد (و پیوند او بکلى از خدا گسسته مىشود)؛ مگر اینکه از آنها بپرهیزید (و به خاطر هدفهاى مهمترى تقیه کنید). خداوند شما را از (نافرمانى) خود، برحذر مىدارد؛ و بازگشت (شما) به سوى خداست. (28)
بگو: «اگر آنچه را در سینههاى شماست، پنهان دارید یا آشکار کنید، خداوند آن را مىداند؛ و (نیز) از آنچه در آسمانها و زمین است، آگاه مىباشد؛ و خداوند بر هر چیزى تواناست. (29)
روزى که هر کس، آنچه را از کار نیک انجام داده، حاضر مىبیند؛ و آرزو مىکند میان او، و آنچه از اعمال بد انجام داده، فاصله زمانى زیادى باشد. خداوند شما را از (نافرمانى) خودش، برحذر مىدارد؛ و (در عین حال،) خدا نسبت به همه بندگان، مهربان است.» (30)
بگو: «اگر خدا را دوست مىدارید، از من پیروى کنید! تا خدا (نیز) شما را دوست بدارد؛ و گناهانتان را ببخشد؛ و خدا آمرزنده مهربان است.» (31)
بگو: «از خدا و فرستاده (او)، اطاعت کنید! و اگر سرپیچى کنید، خداوند کافران را دوست نمىدارد.» (32)
خداوند، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برترى داد. (33)
آنها فرزندان و (دودمانى) بودند که (از نظر پاکى و تقوا و فضیلت،) بعضى از بعض دیگر گرفته شده بودند؛ و خداوند، شنوا و داناست (و از کوششهاى آنها در مسیر رسالت خود، آگاه مىباشد) . (34)
(به یاد آورید) هنگامى را که همسر «عمران» گفت: «خداوندا! آنچه را در رحم دارم، براى تو نذر کردم، که «محرر» (و آزاد، براى خدمت خانه تو) باشد. از من بپذیر، که تو شنوا و دانایى! (35)
ولى هنگامى که او را به دنیا آورد، (و او را دختر یافت،) گفت: «خداوندا! من او را دختر آوردم -ولى خدا از آنچه او به دنیا آورده بود، آگاهتر بود- و پسر، همانند دختر نیست. (دختر نمىتواند وظیفه خدمتگزارى معبد را همانند پسر انجام دهد.) من او را مریم نام گذاردم؛ و او و فرزندانش را از (وسوسههاى) شیطان رانده شده، در پناه تو قرار مىدهم.» (36)
خداوند، او ( مریم) را به طرز نیکویى پذیرفت؛ و به طرز شایستهاى، (نهال وجود) او را رویانید (و پرورش داد)؛ و کفالت او را به «زکریا» سپرد. هر زمان زکریا وارد محراب او مىشد، غذاى مخصوصى در آن جا مىدید. از او پرسید: «اى مریم! این را از کجا آوردهاى؟!» گفت:«این از سوى خداست. خداوند به هر کس بخواهد، بى حساب روزى مىدهد.» (37)
در آنجا بود که زکریا، (با مشاهده آن همه شایستگى در مریم،) پروردگار خویش را خواند و عرض کرد: «خداوندا! از طرف خود، فرزند پاکیزهاى (نیز) به من عطا فرما، که تو دعا را مىشنوى!» (38)
و هنگامى که او در محراب ایستاده، مشغول نیایش بود، فرشتگان او را صدا زدند که: «خدا تو را به» یحیى «بشارت مىدهد؛ (کسى) که کلمه خدا ( مسیح) را تصدیق مىکند؛ و رهبر خواهد بود؛ و از هوسهاى سرکش برکنار، و پیامبرى از صالحان است.» (39)
او عرض کرد: «پروردگارا! چگونه ممکن است فرزندى براى من باشد، در حالى که پیرى به سراغ من آمده، و همسرم نازاست؟!» فرمود: «بدین گونه خداوند هر کارى را بخواهد انجام مىدهد. سذللّه (40)
(زکریا) عرض کرد: «پروردگارا! نشانهاى براى من قرار ده!» گفت: «نشانه تو آن است که سه روز، جز به اشاره و رمز، با مردم سخن نخواهى گفت. (و زبان تو، بدون هیچ علت ظاهرى، براى گفتگو با مردم از کار مىافتد.) پروردگار خود را (به شکرانه این نعمت بزرگ،) بسیار یاد کن! و به هنگام صبح و شام، او را تسبیح بگو! (41)
و (به یاد آورید) هنگامى را که فرشتگان گفتند: «اى مریم! خدا تو را برگزیده و پاک ساخته؛ و بر تمام زنان جهان، برترى داده است. (42)
اى مریم! (به شکرانه این نعمت) براى پروردگار خود، خضوع کن و سجده بجا آور! و با رکوعکنندگان، رکوع کن! (43)
(اى پیامبر!) این، از خبرهاى غیبى است که به تو وحى مىکنیم؛ و تو در آن هنگام که قلمهاى خود را (براى قرعهکشى) به آب مىافکندند تا کدامیک کفالت و سرپرستى مریم را عهدهدار شود، و (نیز) به هنگامى که (دانشمندان بنى اسرائیل، براى کسب افتخار سرپرستى او،) با هم کشمکش داشتند، حضور نداشتى؛ و همه اینها، از راه وحى به تو گفته شد.) (44)
(به یاد آورید) هنگامى را که فرشتگان گفتند: «اى مریم! خداوند تو را به کلمهاى ( وجود باعظمتى) از طرف خودش بشارت مىدهد که نامش «مسیح، عیسى پسر مریم» است؛ در حالى که در این جهان و جهان دیگر، صاحب شخصیت خواهد بود؛ و از مقربان (الهى) است. (45)
و با مردم، در گاهواره و در حالت کهولت (و میانسال شدن) سخن خواهد گفت؛ و از شایستگان است.» (46)
(مریم) گفت: «پروردگارا! چگونه ممکن است فرزندى براى من باشد، در حالى که انسانى با من تماس نگرفته است؟!» فرمود: «خداوند، اینگونه هر چه را بخواهد مىآفریند! هنگامى که چیزى را مقرر دارد (و فرمان هستى آن را صادر کند)، فقط به آن مىگوید: «موجود باش!» آن نیز فورا موجود مىشود. (47)
و به او، کتاب و دانش و تورات و انجیل، مىآموزد. (48)
و (او را به عنوان) رسول و فرستاده به سوى بنى اسرائیل (قرار داده، که به آنها مىگوید:) من نشانهاى از طرف پروردگار شما، برایتان آوردهام؛ من از گل، چیزى به شکل پرنده مىسازم؛ سپس در آن مىدمم و به فرمان خدا، پرندهاى مىگردد. و به اذن خدا، کور مادرزاد و مبتلایان به برص ( پیسى) را بهبودى مىبخشم؛ و مردگان را به اذن خدا زنده مىکنم؛ و از آنچه مىخورید، و در خانههاى خود ذخیره مىکنید، به شما خبر مىدهم؛ مسلما در اینها، نشانهاى براى شماست، اگر ایمان داشته باشید! (49)
و آنچه را پیش از من از تورات بوده، تصدیق مىکنم؛ و (آمدهام) تا پارهاى از چیزهایى را که (بر اثر ظلم و گناه،) بر شما حرام شده، (مانند گوشت بعضى از چهارپایان و ماهیها،) حلال کنم؛ و نشانهاى از طرف پروردگار شما، برایتان آوردهام؛ پس از خدا بترسید، و مرا اطاعت کنید! (50)
خداوند، پروردگار من و شماست؛ او را بپرستید (نه من، و نه چیز دیگر را)! این است راه راست!؛ سذللّه (51)
هنگامى که عیسى از آنان احساس کفر (و مخالفت) کرد، گفت: «کیست که یاور من به سوى خدا (براى تبلیغ آیین او) گردد؟» حواریان ( شاگردان مخصوص او) گفتند: «ما یاوران خداییم؛ به خدا ایمان آوردیم؛ و تو (نیز) گواه باش که ما اسلام آوردهایم. (52)
پروردگارا! به آنچه نازل کردهاى، ایمان آوردیم و از فرستاده (تو) پیروى نمودیم؛ ما را در زمره گواهان بنویس!» (53)
و (یهود و دشمنان مسیح، براى نابودى او و آیینش،) نقشه کشیدند؛ و خداوند (بر حفظ او و آیینش،) چارهجویى کرد؛ و خداوند، بهترین چارهجویان است. (54)
(به یاد آورید) هنگامى را که خدا به عیسى فرمود: «من تو را برمىگیرم و به سوى خود، بالا مىبرم و تو را از کسانى که کافر شدند، پاک مىسازم؛ و کسانى را که از تو پیروى کردند، تا روز رستاخیز، برتر از کسانى که کافر شدند، قرارمىدهم؛ سپس بازگشت شما به سوى من است و در میان شما، در آنچه اختلاف داشتید، داورى مىکنم. (55)
اما آنها که کافر شدند، (و پس از شناختن حق، آن را انکار کردند،) در دنیا و آخرت، آنان را مجازات دردناکى خواهم کرد؛ و براى آنها، یاورانى نیست. (56)
اما آنها که ایمان آوردند، و اعمال صالح انجام دادند، خداوند پاداش آنان را بطور کامل خواهد داد؛ و خداوند، ستمکاران را دوست نمىدارد.» (57)
اینها را که بر تو مىخوانیم، از نشانهها(ى حقانیت تو) است، و یادآورى حکیمانه است. (58)
مثل عیسى در نزد خدا، همچون آدم است؛ که او را از خاک آفرید، و سپس به او د: «موجود باش!» او هم فورا موجود شد. (بنابر این، ولادت مسیح بدون پدر، هرگز دلیل بر الوهیت او نیست.) (59)
اینها حقیقتى است از جانب پروردگار تو؛ بنابر این، از تردید کنندگان مباش! (60)
هرگاه بعد از علم و دانشى که (در باره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانى با تو به محاجه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: «بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله کنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم. (61)
این همان سرگذشت واقعى (مسیح) است. (و ادعاهایى همچون الوهیت او، یا فرزند خدا بودنش، بىاساس است.) و هیچ معبودى، جز خداوند یگانه نیست؛ و خداوند توانا و حکیم است. (62)
اگر (با این همه شواهد روشن، باز هم از پذیرش حق) روى گردانند، (بدان که طالب حق نیستند؛ و) خداوند از مفسدهجویان، آگاه است. (63)
بگو: «اى اهل کتاب! بیایید به سوى سخنى که میان ما و شما یکسان است؛ که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزى را همتاى او قرار ندهیم؛ و بعضى از ما، بعضى دیگر را -غیر از خداى یگانه- به خدایى نپذیرد.» هرگاه (از این دعوت،) سرباز زنند، بگویید: «گواه باشید که ما مسلمانیم!» (64)
اى اهل کتاب! چرا درباره ابراهیم، گفتگو و نزاع مىکنید (و هر کدام، او را پیرو آیین خودتان معرفى مىنمایید)؟! در حالى که تورات و انجیل، بعد از او نازل شده است! آیا اندیشه نمىکنید؟! (65)
شما کسانى هستید که درباره آنچه نسبت به آن آگاه بودید، گفتگو و ستیز کردید؛ چرا درباره آنچه آگاه نیستید، گفتگو مىکنید؟! و خدا مىداند، و شما نمىدانید. (66)
ابراهیم نه یهودى بود و نه نصرانى؛ بلکه موحدى خالص و مسلمان بود؛ و هرگز از مشرکان نبود. (67)
سزاوارترین مردم به ابراهیم، آنها هستند که از او پیروى کردند، و (در زمان و عصر او، به مکتب او وفادار بودند؛ همچنین) این پیامبر و کسانى که (به او) ایمان آوردهاند (از همه سزاوارترند)؛ و خداوند، ولى و سرپرست مؤمنان است. (68)
جمعى از اهل کتاب (از یهود)، دوست داشتند (و آرزو مىکردند) شما را گمراه کنند؛ (اما آنها باید بدانند که نمىتوانند شما را گمراه سازند،) آنها گمراه نمىکنند مگر خودشان را، و نمىفهمند! (69)
اى اهل کتاب! چرا به آیات خدا کافر مىشوید، در حالى که (به درستى آن) گواهى مىدهید؟! (70)
اى اهل کتاب! چرا حق را با باطل (مىزمیزید و) مشتبه مىکنید (تا دیگران نفهمند و گمراه شوند)، و حقیقت را پوشیده مىدارید در حالى که مىدانید؟! (71)
و جمعى از اهل کتاب (از یهود) گفتند: «(بروید در ظاهر) به آنچه بر مؤمنان نازل شده، در آغاز روز ایمان بیاورید؛ و در پایان روز، کافر شوید (و باز گردید)! شاید آنها (از آیین خود) بازگردند! (زیرا شما را، اهل کتاب و آگاه از بشارات آسمانى پیشین مىدانند؛ و این توطئه کافى است که آنها را متزلزل سازد). (72)
و جز به کسى که از آیین شما پیروى مىکند، (واقعا) ایمان نیاورید!» بگو: «هدایت، هدایت الهى است! (و این توطئه شما، در برابر آن بى اثر است)»! (سپس اضافه کردند: «تصور نکنید) به کسى همانند شما (کتاب آسمانى) داده مىشود، یا اینکه مىتوانند در پیشگاه پروردگارتان، با شما بحث و گفتگو کنند، (بلکه نبوت و منطق، هر دو نزد شماست!)» بگو: «فضل (و موهبت نبوت و عقل و منطق، در انحصار کسى نیست؛ بلکه) به دست خداست؛ و به هر کس بخواهد (و شایسته بداند،) مىدهد؛ و خداوند، واسع ( داراى مواهب گسترده) و آگاه (از موارد شایسته آن) است. (73)
هر کس را بخواهد، ویژه رحمت خود مىکند؛ و خداوند، داراى مواهب عظیم است.» (74)
و در میان اهل کتاب، کسانى هستند که اگر ثروت زیادى به رسم امانت به آنها بسپارى، به تو باز مىگردانند؛ و کسانى هستند که اگر یک دینار هم به آنان بسپارى، به تو باز نمىگردانند؛ مگر تا زمانى که بالاى سر آنها ایستاده (و بر آنها مسلط) باشى! این بخاطر آن است که مىگویند: «ما در برابر امیین ( غیر یهود)، مسؤول نیستیم.» و بر خدا دروغ مىبندند؛ در حالى که مىدانند (این سخن دروغ است). (75)
آرى، کسى که به پیمان خود وفا کند و پرهیزگارى پیشه نماید، (خدا او را دوست مىدارد؛ زیرا) خداوند پرهیزگاران را دوست دارد. (76)
کسانى که پیمان الهى و سوگندهاى خود (به نام مقدس او) را به بهاى ناچیزى مىفروشند، آنها بهرهاى در آخرت نخواهند داشت؛ و خداوند با آنها سخن نمىگوید و به آنان در قیامت نمىنگرد و آنها را (از گناه) پاک نمىسازد؛ و عذاب دردناکى براى آنهاست. (77)
در میان آنها ( یهود) کسانى هستند که به هنگام تلاوت کتاب (خدا)، زبان خود را چنان مىگردانند که گمان کنید (آنچه را مىخوانند،) از کتاب (خدا) است؛در حالى که از کتاب (خدا) نیست! (و با صراحت) مىگویند: «آن از طرف خداست!» با اینکه از طرف خدا نیست، و به خدا دروغ مىبندند در حالى که مىدانند! (78)
براى هیچ بشرى سزاوار نیست که خداوند، کتاب آسمانى و حکم و نبوت به او دهد سپس او به مردم بگوید: «غیر از خدا، مرا پرستش کنید!» بلکه (سزاوار مقام او، این است که بگوید:) مردمى الهى باشید، آنگونه که کتاب خدا را مىآموختید و درس مىخواندید! (و غیر از خدا را پرستش نکنید!) (79)
و نه اینکه به شما دستور دهد که فرشتگان و پیامبران را، پروردگار خود انتخاب کنید. آیا شما را، پس از آنکه مسلمان شدید، به کفر دعوت مىکند؟! (80)
و (به خاطر بیاورید) هنگامى را که خداوند، از پیامبران (و پیروان آنها)،پیمان مؤکد گرفت، که هرگاه کتاب و دانش به شما دادم، سپس پیامبرى به سوى شما آمد که آنچه را با شماست تصدیق مىکند، به او ایمان بیاورید و او را یارى کنید! سپس (خداوند) به آنها گفت: «آیا به این موضوع، اقرار دارید؟ و بر آن، پیمان مؤکد بستید؟» گفتند: «(آرى) اقرار داریم!» (خداوند به آنها) گفت: «پس گواه باشید! و من نیز با شما از گواهانم.» (81)
پس کسى که بعد از این (پیمان محکم)، روى گرداند، فاسق است. (82)
آیا آنها غیر از آیین خدا مىطلبند؟! (آیین او همین اسلام است؛) و تمام کسانى که در آسمانها و زمین هستند، از روى اختیار یا از روى اجبار، در برابر (فرمان) او تسلیمند، و همه به سوى او بازگردانده مىشوند. (83)
بگو: «به خدا ایمان آوردیم؛ و (همچنین) به آنچه بر ما و بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط نازل گردیده؛ و آنچه به موسى و عیسى و (دیگر) پیامبران، از طرف پروردگارشان داده شده است؛ ما در میان هیچ یک از آنان فرقى نمىگذاریم؛ و در برابر (فرمان) او تسلیم هستیم.» (84)
و هر کس جز اسلام (و تسلیم در برابر فرمان حق،) آیینى براى خود انتخاب کند، از او پذیرفته نخواهد شد؛ و او در آخرت، از زیانکاران است. (85)
« چگونه خداوند جمعیتى را هدایت مىکند که بعد از ایمان و گواهى به حقانیت رسول و آمدن نشانههاى روشن براى آنها، کافر شدند؟! و خدا، جمعیت ستمکاران را هدایت نخواهد کرد! (86)
کیفر آنها، این است که لعن (و طرد) خداوند و فرشتگان و مردم همگى بر آنهاست. (87)
همواره در این لعن (و طرد و نفرین) مىمانند؛ مجازاتشان تخفیف نمىیابد؛ و به آنها مهلت داده نمىشود. (88)
مگر کسانى که پس از آن، توبه کنند و اصلاح نمایند؛ (و در مقام جبران گناهان گذشته برآیند، که توبه آنها پذیرفته خواهد شد؛) زیرا خداوند، آمرزنده و بخشنده است. (89)
کسانى که پس از ایمان کافر شدند و سپس بر کفر (خود) افزودند، (و در این راه اصرار ورزیدند،) هیچگاه توبه آنان، (که از روى ناچارى یا در آستانه مرگ صورت مىگیرد،) قبول نمىشود؛ و آنها گمراهان (واقعى)اند (چرا که هم راه خدا را گم کردهاند، و هم راه توبه را!). (90)
کسانى که کافر شدند و در حال کفر از دنیا رفتند، اگر چه روى زمین پر از طلا باشد، و آن را بعنوان فدیه (و کفاره اعمال بد خویش) بپردازند، هرگز از هیچیک آنها قبول نخواهد شد؛ و براى آنان، مجازات دردناک است؛ و یاورانى ن
هرگز به (حقیقت) نیکوکارى نمىرسید مگر اینکه از آنچه دوست مىدارید، (در راه خدا) انفاق کنید؛ و آنچه انفاق مىکنید، خداوند از آن آگاه است. (92)
همه غذاها(ى پاک) بر بنى اسرائیل حلال بود، جز آنچه اسرائیل (یعقوب)، پیش از نزول تورات، بر خود تحریم کرده بود؛ (مانند گوشت شتر که براى او ضرر داشت.) بگو: «اگر راست مىگویید تورات را بیاورید و بخوانید! (این نسبتهایى که به پیامبران پیشین مىدهید، حتى در تورات تحریف شده شما نیست!)» (93)
بنا بر این، آنها که بعد از این به خدا دروغ مىبندند، ستمگرند! (زیرا از روى علم و عمد چنین مىکنند). (94)
بگو: «خدا راست گفته (و اینها در آیین پاک ابراهیم نبوده) است. بنا بر این، از آیین ابراهیم پیروى کنید، که به حق گرایش داشت، و از مشرکان نبود!» (95)
نخستین خانهاى که براى مردم (و نیایش خداوند) قرار داده شد، همان است که در سرزمین مکه است، که پر برکت، و مایه هدایت جهانیان است. (96)
در آن، نشانههاى روشن، (از جمله) مقام ابراهیم است؛ و هر کس داخل آن ( خانه خدا) شود؛ در امان خواهد بود، و براى خدا بر مردم است که آهنگ خانه (او) کنند، آنها که توانایى رفتن به سوى آن دارند. و هر کس کفر ورزد (و حج را ترک کند، به خود زیان رسانده)، خداوند از همه جهانیان، بىنیاز است. (97)
بگو: «اى اهل کتاب! چرا به آیات خدا کفر مىورزید؟! و خدا گواه است بر اعمالى که انجام مىدهید!» (98)
بگو: «اى اهل کتاب! چرا افرادى را که ایمان آوردهاند، از راه خدا بازمىدارید، و مىخواهید این راه را کج سازید؟! در حالى که شما (به درستى این راه) گواه هستید؛ و خداوند از آنچه انجام مىدهید، غافل نیست!» (99)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! اگر از گروهى از اهل کتاب، (که کارشان نفاقافکنى و شعلهورساختن آتش کینه و عداوت است) اطاعت کنید، شما را پس از ایمان، به کفر بازمىگردانند. (100)
و چگونه ممکن است شما کافر شوید، با اینکه (در دامان وحى قرار گرفتهاید، و) آیات خدا بر شما خوانده مىشود، و پیامبر او در میان شماست؟! (بنابر این، به خدا تمسک جویید!) و هر کس به خدا تمسک جوید، به راهى راست، هدایت شده است. (101)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! آن گونه که حق تقوا و پرهیزکارى است، از خدا بپرهیزید! و از دنیا نروید، مگر اینکه مسلمان باشید! (باید گوهر ایمان را تا پایان عمر، حفظ کنید!) (102)
و همگى به ریسمان خدا ( قرآن و اسلام، و هرگونه وسیله وحدت)، چنگ زنید ، و پراکنده نشوید! و نعمت (بزرگ) خدا را بر خود، به یاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید، و او میان دلهاى شما، الفت ایجاد کرد، و به برکت نعمت او، برادر شدید! و شما بر لب حفرهاى از آتش بودید، خدا شما را از آن نجات داد؛ این چنین، خداوند آیات خود را براى شما آشکار مىسازد؛ شاید پذیراى هدایت شوید. (103)
باید از میان شما، جمعى دعوت به نیکى، و امر به معروف و نهى از منکر کنند! و آنها همان رستگارانند. (104)
و مانند کسانى نباشید که پراکنده شدند و اختلاف کردند؛ (آن هم) پس از آنکه نشانههاى روشن (پروردگار) به آنان رسید! و آنها عذاب عظیمى دارند. (105)
(آن عذاب عظیم) روزى خواهد بود که چهرههائى سفید، و چهرههائى سیاه مىگردد، اما آنها که صورتهایشان سیاه شده، (به آنها گفته مىشود:) آیا بعد از ایمان، و (اخوت و برادرى در سایه آن،) کافر شدید؟! پس بچشید عذاب را، به سبب آنچه کفر مىورزیدید! (106)