سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زندگینامه حضرت آیت الله خامنه ای(6) (سه شنبه 87/7/2 ساعت 2:42 صبح)
 فعالیتهای دوران انقلاب

شورای انقلاب اسلامی:

مسلماً پس از مقام رهبری یکی از مهمترین ارکانی که در پیروزی انقلاب و اداره آن پس از پیروزی نقش اساسی داشته است، شورای انقلاب اسلامی است.

آیت الله العظمی خامنه ای در مورد اعضا شورای انقلاب می فرمایند: (البته شورای انقلاب به مقتضای مصلحت روز، افراد دیگری را هم پذیرفت که دارای خطوط سیاسی دیگری بودند و به تدریج چهره آنها روشن گردید

اما آن گروه که پایه و اساس انقلاب بودند و حافظ اصول و حدود و معیارها بیشتر همین برادران بودند.

اینها با همه سختیهایی که کار با افراد لیبرال و مهره هایی مانند بنی صدر در برداشت به خاطر انقلاب و مصالح امت اسلامی تحمل کردند و با سعی و کوشش کارها را به سامان رساندند ضمن اینکه در مواقع لزوم در مقابل آن افراد مقاومت لازم را می نمودند).

کمیته استقبال از امام:

هسته اصلی تظاهرات و راهپیمایی ها، در سالهای 56 ـ 57 گروههایی بودند که تحت مدیریت شهید مظلوم آیت الله بهشتی و شهید مطهری و شهید باهنر و یارانشان اداره می شدند.

و هسته های اصلی در شهرستانها نیز روحانیونی از قبیل شهید آیت الله صدوقی، شهید آیت الله دستغیب و ........ بودند که در ارتباط با هسته اصلی قرار داشتند.

در استان خراسان شاخص ترین فرد روحانیت مبارز حضرت آیت الله خامنه ای بود که در مرکزیت همه تظاهرات و راهپیمایی ها قرار داشتند. حاصل این جریانات به فرار شاه و بازگشت امام خمینی انجامید و برای اداره امور استقبال کمیته استقبال از امام پدید آمد که پایگاه آن در مدرسه رفاه بود.

امام که به کشور تشریف آوردند کمیته های مختلف در مدرسه رفاه و علوی تشکیل و یا اگر قبلا تشکیل شده بود به کار خود با نظم و جدیت بیشتری ادامه داد.

آیت العظمی خامنه ای مسئولیت تبلیغات دفتر امام را به دوش گرفت و این قسمت از کار را که بسیار کارشاق و پر زحمتی بود بخوبی اداره کردند.

خاطرات این روزهای پر هیجان که هر لحظه خبری نو و حادثه ای جدید پدید می آمد و ملت ما پایه های ستم دو هزار و چند ساله خودکامان و جلادان شاهنشاهی را در هم می ریخت باید به طور جداگانه نوشته شود. اما از بین همه آنها، باید گفت ا آیت الله العظمی خامنه ای بخوبی توانستند توطئه ها را به بهترین نحو خنثی نمایند.

اولین مقاله از صدای جمهوری اسلامی:

از کارهای خوبی که در دفتر تبلیغات امام صورت گرفت انتشار نشریه ای به نام امام بود که به یاد اقامت امام در تهران چند شماره منتشر گردید.

حضرت آیت الله خامنه ای چند مقاله در این نشریه به یادگار نوشتند و جالب است که روز 22 بهمن که رادیو به دست مردم افتاد مقاله ای که ایشان تحت عنوان «پس از نخستین پیروزی» نوشته بودند اولین مقاله ای بود که در رادیو خوانده شد.

مأموریت به سیستان و بلوچستان:

در فروردین ماه 58 از طرف امام خمینی مامور رسیدگی به اوضاع و خواسته های استان سیستان و بلوچستان شدند و خدمات ارزنده ای در آن سامان به مردم محروم و رنجدیده آن استان نمودند.

نماینده شورای انقلاب در وزارت دفاع:

در سال 58 نماینده شورای انقلاب اسلامی در وزارت دفاع شدند و سپس مسئولیت معاونت وزیر دفاع را نیز پذیرفتند و در این مسئولیتها خدماتی ارائه کردند.

سرپرستی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی:

در سال 58 حضرت آیت الله خامنه ای سرپرستی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را به عهده گرفته و توانستند آنجا را سر و سامان دهند.

رسیدگی به امور دانشجویان:

آیت الله العظمی خامنه ای همیشه مورد توجه نسل جوان و دانشگاهی بوده و لذا بنا به تمایل امام، دانشجویان مسائل خود را با ایشان در میان می گذاشتند.

امامت جمعه تهران:

پس از فوت مرحوم آیت الله طالقانی امام امت طی حکمی آیت الله العظمی خامنه ای را به امامت جمعه تهران منصوب فرمودند.

نمایندگی مجلس شورای اسلامی:

با شروع انتخابات مجلس شورای اسلامی دوره اول، آیت الله العظمی خامنه ای از سوی ائتلاف بزرگ که از روحانیت مبارز تهران و حزب جمهوری اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و برخی دیگر از انجمنها و سازمانها و گروههای اسلامی متشکل بود نامزد نمایندگی مجلس از تهران گردیدند و با اکثریت عظیم حدود یک میلیون و چهارصد هزار رای در دور اول به مجلس راه یافتند.

در سال 59 از طرف امام به سمت مشاور معظم له در شورای عالی دفاع انتخاب گردیدند. در روز ششم تیرماه 1360 یعنی یک روز قبل از حادثه عظیم هفتم تیر در حالی که در خانه خدا (مسجد ابوذر) مشغول سخنرانی بودند مورد سوء قصد ناجوانمردانه منافقین قرار گرفته به شدت زخمی می شوند و به بیمارستان منتقل می گردند. اما خداوند متعال وجود پر برکت ایشان را برای خدمت به ملت مسلمان ایران حفظ کرده و به زودی پس از اینکه سلامت خود را باز یافتند دوباره همچون گذشته پرشور و با نشاط به انجام وظیفه در سنگرهای مختلف پرداختند.

نماز جمعه تاریخی:

سخنان ارزشمند امام جمعه تهران در نماز جمعه دشمن شکن مجموعه ای از معارف اسلامی و تحلیلهای سیاسی و رهنمودهای ارزنده است. و حماسه عظیم و پرشکوه نماز جمعه تاریخی و بی سابقه (مورخ 24/12/63) در حالی که انفجار در صف نمازگزاران چندین شهید و ده ها مجروح گرفته بود و موج انفجار جایگاه نماز جمعه را لرزانده و پاره های پیکر پاک شهدا را بر اندام دیگر نمازگزاران نماز جمعه پاشیده بود و از آسمان هواپیماهای آخرین مدل استکبار تهدید به بمباران می کرد و صبح آن روز تهران را بمباران کرده بود و صد هواپیما با شلیک مداوم خویش غوغائی بپا کرده بودند، ولی در سایه قدرت روحی امام جمعه و آرامش قلبی او و تأییدات الهی همه استوار و محکم برجای ماندند و صفها همچنان مرتب باقی ماند و امام جمعه با نهایت قدرت به خطبه ها ادامه داد بدون اینکه لرزشی در طنین صدای او پدید آید. و سپس نماز را در نهایت طمانینه و با توجه خاص خواند و دوست و دشمن را به شگفتی فرو برد و امام امت در پیام سال نو به آن اشاره کرده فرمودند: (من فراموش نمی کنم قصه روز جمعه را که آن طور با شکوه، با نورانیت و با استقامت گذشت، آن طور با طمانینه با آن صداهایی که می آمد. من ملاحظه می کردم، نگاه می کردم مخصوصاً نگاه می کردم ببینم در بین مردم چه وضعی هست. ندیدم حتی یک نفر را که تزلزلی در او پیدا بشود و آن وقت امام جمعه آن طور با آن طنین قوی صحبت کرد. مردم آن طور گوش کردند و فریاد زدند که ما برای شهادت آمدیم.) حضرت آیت الله العظمی خامنه ای پس از انفجار مقر ریاست جمهوری توسط منافقین و شهادت شهیدان رجایی (رئیس جمهور) و دکتر باهنر (نخست وزیر)، با اکثریت قاطع آرا ملت به ریاست جمهوری برگزیده شدند و سپس در پایان دوره اول مجدداً توسط ملت به دومین دوره ریاست جمهوری انتخاب گردیدند. با رحلت جانگداز حضرت امام خمینی (ره) مجلس خبرگان در 14 خرداد 68 به اتفاق آرا، ایشان را برای رهبری انقلاب اسلامی و امت بزرگ اسلام انتخاب نمودند و تا امروز با صلابت و نورانیت انقلاب اسلامی را به سمت همان اهداف وصولی که امام بزرگوار ترسیم فرموده بودند، هدایت نموده اند و به لطف الهی تا ظهور صاحب اصلی انقلاب، حضرت بقیه الله الاعظم، ارواحنا له الفدا با قدرت و محبوبیت روز افزون آن را هدایت خواهند فرمود.

ترور آیت الله خامنه ‏اى و انفجار مقر حزب جمهورى اسلامى

پس از عزل بنى صدر، منافقین اعلام قیام مسلحانه کردند. بنى صدر به منزل منافقین پناهنده شد و توسط آنان همراه با رجوى از ایران گریخت و به دامن غرب پناه برد.حزب الله، در جنگهاى خیابانى، منافقین و گروه‏هاى مارکسیستى چپ مسلح را سرکوب و آرامش را به کشور بازگرداند.اما از شخصیتهایى که بیشترین سهم را در پیروزى حزب الله، تداوم خط ولایت امام و اجراى احکام الهى در جامعه داشتند، انتقام گرفتند. آنان آیت الله خامنه‏اى را در تاریخ 6 تیر ماه 60، هنگامى که در مسجد «ابوذر» تهران سخنرانى مى‏کردند، ترور نمودند که بشدت مجروح شدند و به مدت 42 روز تحت معالجه قرار گرفتند، که پس از مرخصى از بیمارستان، از ناحیه دست راست همچنان دچار مشکل ماندند و به عنوان افتخارآمیز جانباز انقلاب اسلامى نائل شدند.

پیام امام خمینى به حجت الاسلام و المسلمین خامنه‏اى در مورد سوء قصد نافرجام به جان ایشان

بسم الله الرحمن الرحیم

جناب حجت الاسلام آقاى حاج سید على خامنه ‏اى دامت افاضاته خداوند متعال را شکر که دشمنان اسلام را از گروه‏ها و اشخاص احمق قرار داده است و خداوند را شکر که از ابتداى انقلاب شکوهمند اسلامى، هر نقشه که کشیدند و هر توطئه که چیدند و هر سخنرانى که کردند، ملت فداکار را منسجم‏تر و پیوندها را مستحکمتر نمود و مصداق «لا زال یؤید هذا الدین بالرجل الفاجر» تحقق پیدا کرد.اینان هرجا سخن گفتند، خود را رسواتر کردند و هر چه مقاله نوشتند، ملت را بیدارتر نمودند، و هر چه شخصیتها را ترور نمودند، قدرت مقاومت را در صفوف فشرده ملت ‏بالاتر بردند.اکنون دشمنان انقلاب با سوء قصد به شما که از سلاله رسول اکرم و خاندان حسین بن على هستید و جرمى جز خدمت‏به اسلام و کشور اسلامى ندارید و سربازى فداکار در جبهه جنگ و معلمى آموزنده در محراب و خطیبى توانا در جمعه و جماعات و راهنمایى دلسوز در صحنه انقلاب مى‏باشید، میزان تفکر سیاسى خود و طرفدارى از خلق و مخالفت ‏با ستمگران را به ثبت رساندند.اینان با سوء قصد به شما، عواطف میلیونها انسان متعهد را در سراسر کشور، بلکه جهان جریحه‏ دار نمودند. اینان آن قدر از بینش سیاسى بى ‏نصیبند که بى‏درنگ پس از سخنان شما در مجلس و جمعه و پیشگاه ملت‏به این جنایت دست زدند و به کسى سوء قصد کردند که آواى دعوت او به صلاح و سداد در گوش مسلمین جهان طنین ‏انداز است.اینان در این عمل غیر انسانى، به جاى برانگیختن و رعب، عزم میلیونها مسلمان را مصمم‏تر و صفوف آنان را فشرده ‏تر نمودند. آیا با این اعمال وحشیانه و جرایم ناشیانه، وقت آن نرسیده است که جوانان عزیز فریب خورده از دام خیانت اینان رها شوند و پدران و مادران، جوانان عزیز خود را فداى امیال جنایتکاران نکنند و آنان را از شرکت در جنایات آنان بر حذر دارند؟ آیا نمى‏دانند که دست زدن به این جنایات، جوانان آنان را به تباهى کشیده و جان آنان به دنبال خودخواهى مشتى تبهکار از دست مى‏رود؟ ما در پیشگاه خداوند متعال و ولى بر حق او حضرت بقیة الله ارواحنا فداه، افتخار مى‏کنیم به سربازانى در جبهه و در پشت جبهه که شبها را در محراب عبادت و روزها را در مجاهدت در راه حق تعالى به سر مى‏برند.من به شما خامنه ‏اى عزیز، تبریک مى‏گویم که در جبهه ‏هاى نبرد با لباس سربازى و در پشت جبهه با لباس روحانى، به این ملت مظلوم خدمت نموده و از خداوند تعالى، سلامت‏ شما را براى ادامه خدمت‏به اسلام و مسلمین خواستارم.  و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته روح الله الموسوى الخمینى 1360/4/7

مقام معظم رهبرى تنها نه روز پس از نماز جمعه‏ اى که ذکر آن گذشت، پاسخ استدلال هاى خود را چنین دریافت کرد، آن هم از سوى کسانى که به آزادى بیان و بحث آزاد سخت اصرار مى‏ورزیدند! ! .

حضرت امام خمینى قدس سره، در پیامى به مناسبت ترور آیت الله خامنه‏ اى، در وصف ایشان و تایید اقدامات معظم له و انحراف دشمنان فرمودند: «یک روز پس از ترور ایشان، منافقین مقر حزب جمهورى اسلامى را در سرچشمه منفجر نمودند که موجب شهادت دکتر آیت الله بهشتى و هفتاد و دو تن از یارانش گردید.» شهادتى که به فرموده امام راحل در برابر مظلومیت‏ شهید بهشتى چیزى نبود. از شهید بهشتى چهره‏ اى ترسیم کرده بودند که تنها، پس از شهادت وى، بسیارى از مردم به دروغ و تهمت ‏بودن این شایعات پى بردند.مقام معظم رهبرى که آن روز در بیمارستان در وضع دشوارى قرار داشتند، نحوه اطلاع خود را از حادثه حزب جمهورى اسلامى این طور شرح مى‏دهند:

در آن حالت علاقه‏مند بودم ایشان را پیش خودم ببینم و احساس مى‏کردم اگر ایشان را ببینم، گرم مى‏شوم، قوى مى‏شوم و خوشحال مى‏شوم.بعد هم پرسیدم آقاى بهشتى نیامد بیمارستان؟ گفتند ایشان آمد، ولى شما بیهوش بودى و خواب بودى رفت. بعد از آن، دیگر چیزى نفهمیدم، تا پس از چند روز که دوستان مى‏آمدند پیش من، اما آقاى بهشتى نمى‏آمد و پیش خودم تصور مى‏کردم چون کار ایشان زیاد است و براى خودش کار درست مى‏کند، نمى‏تواند بیاید بیمارستان، لکن انتظار آمدن ایشان را داشتم.

شب اول و دوم بین خواب و بیدارى بودم که یکى از اطبا پیش من آمد و سرش را نزدیک گوشم آورد، گفت لازم است من یک حقیقتى را به شما بگویم و آن این است که در حزب یک انفجارى روى داده، لکن چون در حال تخدیر و یک جو بیهوشى بودم، اصلا حساس نشدم و این قضیه برایم مهم نیامد.تا این که از عوامل بیمارستان خواستم برایم روزنامه بیاورند و آنها امتناع مى‏کردند. روز هشتم و نهم حادثه‏ بود که یک روز عصر، آقاى هاشمى و حاج احمد آقا آمدند و نشستند پهلوى من.دکتر معالجم وارد اطاق شد.به من گفت اگر شما اجازه بدهید، قضیه‏ روزنامه و رادیو را به این آقایان بگویم.چون من فشار مى‏آوردم که رادیو بیاورند، آنها هم مى‏گفتند اگر رادیو بیاوریم، این دستگاه‏هاى الکترونیک (چون دستگاه‏هاى زیادى به قلب و ریه و بدن من وصل بود) را مختل مى‏کند و این در حالى بود که شب اول رادیو آوردند، پیام امام را گوش کردم، اما این‏جا مى‏گفتند ایراد دارد.

یک روز یکى از بچه ‏ها را فرستادم روزنامه بخرد بیاورد.رفت و دیگر برنگشت.من عصبانى شدم و یکى از بچه‏ هاى دیگرى را فرستادم، گفتم روزنامه بخرد.وقتى برگشت، گفت این جاها روزنامه نیست.به او گفتم باید بروى بگردى در این شهر بزرگ، یک روزنامه پیدا کنى بیاورى و باید دست‏خالى برنگردى.رفت و برنگشت.دیگر را فرستادم، او هم رفت و برنگشت و من به علت عصبانیت ناشى از دوران بیمارى، قدرى اوقات تلخى کردم.در همان روز یا فرداى آن روز، دیدند دیگر نمى‏شود مرا قانع کرد، وقتى آقاى هاشمى آمد بیمارستان، دکتر به آقاى هاشمى گفت ایشان اصرار دارد برایش روزنامه و رادیو بیاوریم و ما نمى‏دانیم، مصلحت هست‏ یا نیست؟

آقاى هاشمى به من گفت: «روزنامه و رادیو براى چه مى‏خواهى؟» گفتم: «من از هیچ چیز خبر ندارم و این جا تنها ماندم.» ایشان گفت: «حالا فکر مى‏کنى بیرون خیلى خبرهاى خوشى هست که تو این جا خودت را ناراحت مى‏کنى؟» گفتم: «در عین حال عیبى ندارد.» گفت: «شما از جریان انفجار حزب مطلع شدید؟» در این جا حرف آن دکتر را که روز اول گفت در حزب انفجار اتفاق افتاده، به خاطرم آمد، گفتم: حزب منفجر شده؟ چه اتفاقى افتاده است؟» گفتند نه، براى بعضى از دوستان ناراحت‏ شدم.

گفتم: «آقاى بهشتى چه شده است؟» و نگران شدم.

گفتند: «آقاى بهشتى هم مجروح شد.» وقتى گفت مجروح شده، بى‏اختیار گریه ‏ام گرفت.و احمد آقا هم به ایشان کمک مى‏کرد.

پرسیدم: «جراحت آقاى بهشتى در چه حدى است؟ آیا مثل من، یا بهتر و یا بدتر از من است؟» گفتند نه در همین حدودهاست. از ایشان خواستم تمام امکانات پزشکى کشور را براى نجات آقاى بهشتى بسیج کنند و گفتم مبادا از ایشان مراقبت نشود.بعد از ایشان پرسیدم کجا هستند. گفتند فلان بیمارستان و بالاخره مرا نگران کردند و رفتند.

وقتى که رفتند، از یکى پرسیدم مساله چگونه بود و جراحت آقاى بهشتى از کدام ناحیه است؟ و احتمال دادم که چیزى را از من پنهان مى‏کنند، که یکى از بچه‏ هاى دور و بر بنده وارد اطاق شد.یک چیزى از او پرسیدم که حالا به خاطر ندارم چه بود.اما همین قدر یادم هست که به اصطلاح یک دستى زدم.او گفت، بله همان اول تمام شد، و من فهمیدم که ایشان شهید شدند.تا این که توضیحات و خصوصیات واقعه را بعدا فهمیدم و آن روزى که آقا محمد رضا به عیادت من آمد، وقتى گفتند محمد رضا بهشتى براى عیادت آمده، من به علت این که بشدت منقلب شدم، نمى‏توانستم حرف بزنم و خیلى حادثه برایم سخت و سنگین بود، حتى الان هم وقتى به خاطر مى‏آورم، فکر مى‏کنم ضربه سختى خوردم.

شخصیت مرحوم بهشتى دو جنبه دارد، یکى جنبه‏ شخصیت آقاى بهشتى است و دیگر جنبه‏ عاطفى اوست.ایشان واقعا براى دوستان نزدیکش از لحاظ عاطفى، خیلى محبوبیت داشت و در چارچوب خصوصیاتش که گفتم، خیلى لطیف بود و در خصوصیات آن شهید، خشونت نبود، بدى و بدخواهى نبود، بى‏جهت عصبانى نمى‏شد و بى‏خودى کسى را نمى‏رنجاند.آن چهره‏ گریها و موذى‏گریهایى که انسان گاهى در بعضى از معاشران و دوستان مشاهده مى‏کند، اصلا در وجود او نبود و هیچ ‏وقت‏ خودش را بالاتر از این حرفها نمى‏دانست و خودش را اسیر این چیزها نمى‏کرد.

این مختصرى بود از عبرت بزرگى که در آغاز انقلاب اسلامى، فرا روى این ملت قرار گرفت و با عنایت الهى، هوشیارى و رهبرى الهى حضرت امام قدس سره، پایمردى شاگردان مخلص امام (ره) و حضور حزب الله و ملت در صحنه، به یکى از موفقیت هاى ارزشمند نظام اسلامى و شکست  دشمنان آن تبدیل شد.

آیت الله خامنه‏ اى در دوره اول مجلس شوراى اسلامى از تهران نامزد و براى نمایندگى انتخاب شدند و مهمترین اقدام این مجلس که ایشان در آن نقش اساسى داشتند، نخست وزیرى شهید رجایى و سلب صلاحیت و کفایت ‏سیاسى از بنى صدر بود.

پس از حادثه 7 تیر 1360 و شهادت شهید بهشتى و یاران باوفاى امام در مقر حزب جمهورى اسلامى، شهید رجایى با راى قاطع مردم به ریاست جمهورى انتخاب شد و پس از تنفیذ حکمش توسط حضرت امام قدس سره، دکتر باهنر را به عنوان نخست وزیر به مجلس شوراى اسلامى معرفى نمود که با راى اعتماد مجلس، کابینه، تشکیل و دولت‏به خدمتگزارى مشغول گردید.منافقین کوردل در 8 شهریور 1360 با کار گذاشتن بمب قوى در مقر ریاست جمهورى و انفجار آن، محمد على رجایى، رئیس جمهور را به اتفاق دکتر محمد جواد باهنر، نخست وزیر، به شهادت رساندند و گمان کردند این ترورها نظام اسلامى را با بن‏ بست رو به ‏رو خواهد کرد، در حالى که به فرموده حضرت امام، این شهادتها موجب بیدارى بیشتر ملت و انسجام آنها و قوت نظام مى‏شد