سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زمینه های گناه در وجود انسان (جمعه 87/10/6 ساعت 2:23 صبح)

بسم الله الرحمن الرحیم


 

زمینه‌های گناه در وجود انسان

الف- غریزه

در انسان غرایزى وجود دارد که گاهى دچار افراط یا تفریط مى‌شود، پس باید راه‌هاى تعدیل آنها را شناخت.

امام على علیه السلام در گفتارى مى‌فرماید:

خداوند
فرشتگان را به عقل اختصاص داد (و آنها تکویناً محکوم به اطاعت عقل هستند)
و حیوانات را به شهوت و غضب، اختصاص داد. (و آنها به طور تکوینى محکوم به
ارضاى غرائز حیوانى هستند) اما انسان را با اعطاء عقل و خشم و شهوت شرافت
بخشید. پس هرگاه پیروى از عقل کند، مقامش برتر از فرشتگان خواهد شد، زیرا
با بودن خشم و شهوت، اطاعت از عقل نموده است، و اگر اطاعت از شهوت و غضب
کند، از حیوانات، پست‌تر است، زیرا با داشتن عقل پیروى از خشم و شهوت
نموده است.(1)

قرآن در مورد کسانى که از غرائز حیوانى پیروى مى‌کنند؛ مى‌فرماید:


اولئک کالاَنعامِ بل هم اضلّ سَبیلا(2)؛ آنها همچون چارپایان بلکه گمراه‌ترند.

قواى غریزى

علماى اخلاق مى‌گویند: منشا و انگیزه گناهان، سه قوه است:

1- قوه شهویّه.


2- قوه غضبیّه.


3- قوه وهمیّه.

قوه شهویّه، انسان را به افراط در لذت‌خواهى نفسانى، مى‌کشاند، که سرانجامش، غرق شدن در فحشا و زشتى‌ها است.

قوهّ غضبیّه، انسان را به ظلم و طغیان آزاررسانى و تجاوز، وادار مى‌کند.

قوهّ وهمیّه،
برترى‌طلبى و انحصارجویى و تکبر و روح خودخواهى را در انسان زنده مى‌کند و
او را به گناهان بزرگى در این کانال، وامى‌دارد.(3)

اگر با دقت بررسى کنیم در مى‌یابیم که اکثر گناهان (اگر نگوییم همه گناهان) به این سه قوه باز مى‌گردند.

این سه قوه در وجود انسان لازم است، ولى اگر کنترل و تعدیل نشود و به افراط و تفریط کشانده شود، سرچشمه گناهان بسیار خواهد شد.

براى توضیح بیشتر به این مثال توجه کنید:

آب
که مایه حیات انسان و گیاه و حیوان‌ها مى‌باشد، اگر در جلو آن سدى بسته
شود، تا سیلاب پشت سر آن جمع شود، نه تنها سیلاب به ما ضرر نمى‌زند، بلکه
هر وقت نیاز به آب شد، دریچه سد را باز کرده و گیاهان و دام‌ها از آب آن
سد، بهره‌مند مى‌شوند.

امام صادق علیه السلام فرمود:


دوزخیان
از این رو جاودانه در دوزخ مى‌مانند که نیت داشتند اگر همیشه در دنیا
مى‌ماندند همواره خدا را نافرمانى کنند. و بهشتیان از این رو جاودانه در
بهشت مى‌مانند که نیت داشتند اگر همیشه در دنیا مى‌ماندند همواره از خدا
اطاعت نمایند. بنابراین هر دو دسته به خاطر نیتشان جاودانى شدند.


حال اگر سیلاب مهار نشود، هنگام طغیان، دیوانه‌وار به باغ‌ها و کشتزارها و خانه‌ها سرازیر شده و همه را ویران مى‌کند.


در
مورد انسان نیز، نیروى غضب براى دفاع و شهوت براى بقاى نسل لازم است، ولى
اگر این دو غریزه بر اثر افسار گسیختگى طغیان کنند، موجب بروز جنایات
ویرانگر و انحرافات جنسى و بى عفتى خواهند شد.


نتیجه
این که: اگر بخواهیم جامعه را از لوث گناه پاک سازیم، و یا وجود خویش را
از آلودگى گناه، حفظ کنیم، باید غرایز و تمایلات نفسانى را کنترل و تعدیل
کنیم.


البته کنترل و تعدیل غرایز شهوانى، نیاز به برنامه‌هایى دارد که در این کتاب، به قسمتى از آنها شاره خواهد شد.


ب- قلب


در
قرآن 132 بار سخن از قلب به میان آمده است، و در آیات متعدد، از قلب
کافران و منافقان و مجرمان، به قلب مُهر زده، قلب بیمار، قلب سخت، قلب
منحرف و قلب قفل زده یاد شده است.


منظور
از قلب یعنى مرکز فرماندهى و تصمیم‌گیرى انسان است. قلب سلیم و پاک، منشا
کارهاى نیک است، و به عکس قلب ناسالم و تاریک، کانون فساد مى‌باشد، و ما
در راستاى اطاعت خدا و دورى از گناه، باید توجه عمیق به پاک نگهداشتن قلب،
داشته باشیم.


در اینجا به روایت جالبى از امام صادق علیه السلام توجه کنید:


«ما
من مومن الا و لقلبه اءُذنان فى جوفه، اءُذُن ینفث فیها الوسواس الخناس و
اءُذُن ینفث فیها الملک فیؤید الله المؤمن بالملک فذلک قوله تعالى و
ایّدهم بروحٍ منه. (4)و (5)


قلب
هر شخص با ایمانى در درون داراى دو گوش است: گوشى که وسواس خناس در آن
مى‌دمد و گوشى که فرشته در آن مى‌دمد، و خداوند، مؤمن را به وسیله آن
فرشته، کمک مى‌کند. و همین است گفتار خداوند که مؤمنان را به وسیله روح
خود، تقویت کرده است.»


قلب، کانون انگیزه‌ها

نیت‌هاى
پاک و آلوده هر دو از قلب سرچشمه مى‌گیرد و انگیزه‌هاى انحراف و گناه، بر
اثر ناصافى دل پدید مى‌آید، اگر بخواهیم به گناه آلوده نشویم، باید به
سراغ سرچشمه برویم و آن را صاف کنیم.

رسول اکرم صلّى الله علیه وآله فرمود:

«نیّة
المُؤمِنِ خیرٌ من عَمله و نیّةُ الکافِر شرُّ من عَمَله و کلّ عامل یعمل
على نیَّتِه (6)؛ نیت مؤمن بهتر از عمل اوست و نیت کافر بدتر از عملش
مى‌باشد و هر کس طبق نیتش عمل مى‌کند.»

در
شرح این حدیث مطالب بسیار گفته شده اما به نظر مى‌رسد بهترین قول این باشد
که چون نیت، کانون و مرکز تصمیم‌گیرى و چگونه بجا آوردن اعمال در کمّ و
کیف است، لذا نیت مؤمن که پاک است کانونى براى کارهاى نیک با کیفیت عالى
مى‌گردد. حتى اگر عملى انجام ندهد ولى زمینه براى اعمال نیک دارد. ولى نیت
کافر چون ناپاک است کانون فساد خواهد شد، گرچه کارى انجام ندهد ولى آماده
کارهاى زشت است. آنچنان فکرش آلوده است که هر لحظه احتمال آن دارد که
بزرگترین گناه را انجام دهد.
امام صادق علیه السلام فرمود: اگر مؤمن
قصد کار نیک کند و انجام ندهد براى او پاداشى نوشته شود و اگر انجام دهد
ده پاداش براى او نوشته مى‌شود ولى اگر مؤمن قصد کار بد کند و انجام ندهد،
کیفرى بر او نوشته نشود.

امام صادق علیه السلام فرمود:

دوزخیان
از این رو جاودانه در دوزخ مى‌مانند که نیت داشتند اگر همیشه در دنیا
مى‌ماندند همواره خدا را نافرمانى کنند. و بهشتیان از این رو جاودانه در
بهشت مى‌مانند که نیت داشتند اگر همیشه در دنیا مى‌ماندند همواره از خدا
اطاعت نمایند. بنابراین هر دو دسته به خاطر نیتشان جاودانى شدند.

سپس امام صادق علیه السلام این آیه را تلاوت فرمود:

قُل کلّ یَعمَل على شاکِلَته(7)؛ بگو هر کس بر اساس ساختار و شیوه خود عمل مى‌کند. یعنى طبق نیت خود.(8)

عواملى
مانند غذا، رفیق، محیط و ... در شکل‌گیرى نیت، نقش اساسى دارد. اگر غذا،
حلال و رفیق و محیط خوب باشد موجب شکل‌گیرى نیت نیک خواهد شد، و اگر غذا،
حرام و رفیق و محیط ، بد باشد نیتِ ناپاک شکل خواهد گرفت.

اصولاً در اسلام عملى ارزش دارد که از روى نیت پاک و خالص انجام شود، وگرنه در پیشگاه خداوند پذیرفته نمى‌شود.

رسول اکرم صلّى الله علیه وآله فرمود:

اِنّ اللهَ لایقبل عَملاً فیه مِثقال ذرّة من رِیا(9)؛ خدا عملى را که در آن به مقدار ذره‌اى ریا باشد نمى‌پذیرد.

امام صادق علیه السلام فرمود:

اگر
مؤمن قصد کار نیک کند و انجام ندهد براى او پاداشى نوشته شود و اگر انجام
دهد ده پاداش براى او نوشته مى‌شود ولى اگر مؤمن قصد کار بد کند و انجام
ندهد، کیفرى بر او نوشته نشود.(10)

حبّ و بغض

قلب
کانون حب و بغض در وجود انسان است و باید آن را بر اساس اسلام تنظیم کرد،
زیرا حب و علاقه به چیزى، موجب انجام آن مى‌شود، و بغض و نفرت از چیزى
موجب ترک آن مى‌گردد.

و این مساله به قدرى مهم است که امام صادق علیه السلام در سخنى فرمود:

هل الایمان الا الحب و البغض؛ مگر ایمان جز حب و بغض است.

یک
مثال: شخصى در خانه‌اش نشسته، ناگهان مى‌فهمد که گربه‌اى آمد و نیم کیلو
گوشتى که خریده و در آشپزخانه بود، ربود و رفت. او برمى‌خیزد و به دنبال
گربه مى‌رود تا گوشت را از او بگیرد ولى وقتى که گربه از خانه بیرون پرید
و در کوچه فرار کرد دیگر او را دنبال نمى‌کند زیرا حب او به گوشت تا این
اندازه بود.


ولى
اگر روباهى آمد و مرغ خانه را ربود و با خود برد آن شخص روباه را در خانه
و کوچه دنبال مى‌کند ولى وقتى که روباه به بیابان فرار مى‌کند او از دنبال
کردن روباه صرف نظر مى‌نماید؛ زیرا حب او به مرغ و بغض او نسبت به روباه
تا این اندازه بیشتر نبود.


اما
اگر گرگى آمد و گوسفند او را ربود و با خود برد آن شخص گرگ را در خانه و
کوچه و بیابان دنبال مى‌کند بلکه گوسفندش را از او بگیرد وقتى که گرگ از
بیابان دور شد و از کوه بالا رفت آن شخص از گرگ صرف نظر کرده و باز
مى‌گردد، چرا که حب و بغضش او را بیش از این اندازه نتوانست حرکت دهد.


حال
اگر درنده دیگرى آمد و کودک خردسال او را گرفت و با خود برد آن شخص آن
درنده را در بیابان و کوه دنبال مى‌کند، و همچنان به دنبال او شب و روز
مى‌رود تا آن را بگیرد و با خود مى‌گوید هر چند براى به دست آوردن جنازه
کودکم باشد باید به دنبال آن درنده بروم.


با
این مثال روشن مى‌شود که «حب و بغض» و درجات آن چه نقش بالایى در اراده و
حرکت انسان دارند و هر چه حبّ انسان به چیزى زیادتر شد، آن را بیشتر دنبال
مى‌کند و هر چه بغض انسان به چیزى زیادتر گردید تنفر و دشمنى خود را نسبت
به آن بیشتر مى‌سازد.


اسلام حب و بغض انسان را بر اساس صحیح و در راستاى اطاعت خدا قرار مى‌دهد تا کانون تصمیم گیرى انسان را سالم و پاک سازد.


ج- فکر و اندیشه


کانون
دیگرى که در وجود انسان سرچشمه کارها است تفکر و اندیشه است. فکر سالم،
محصول و بازده سالم و پاک دارد و فکر آلوده، بازده ناسالم و آلوده خواهد
داشت.


امیر مؤمنان على علیه السلام مى‌فرماید:


مَن کَثُر فِکرهُ فِى المَعاصى دَعَته اِلَیها(11)؛ کسى که بسیار درباره گناه فکر کند او را به گناه سوق مى‌دهد.


حضرت عیسى علیه السلام ضمن گفتارى به حواریون فرمود:


من
به شما امر مى‌کنم که روح خود را به فکر زنا خبر ندهید، تا چه رسد به این
که زنا کنید زیرا کسى که روح و فکرش را به زنا خبر دهد مانند کسى است که
در اطاق رنگینى، آتش روشن کند، دود آتش نقشه‌هاى رنگین آن اطاق را کثیف
مى‌کند گرچه خانه را نسوزاند.(12)


یعنى فکر گناه کانون تصمیم‌گیرى وجود انسان را آلوده مى‌نماید و چنین کانونى به تاریکى گناه نزدیکتر است تا به سفیدى اطاعت خدا.


زمینه‌هاى پیدایش گناه


در «گناه‌شناسى» از موضوعات بسیار مهم، شناخت «زمینه‌هاى گناه» است؛ چنانکه گفته‌اند: قابلیت قابل، اصل مهم براى تهذیب نفوس است.


باران که در لطافت طبعش خلاف نیست                  در باغ، لاله روید و در شوره‌زار، خَس


کسى که مى‌خواهد گناه نکند حتماً باید به زمینه‌هاى گناه توجه کند، وقتى آنها را شناخت به پیشگیرى و درمان آنان بپردازد.


کمبود
ویتامین‌ها در بدن، انسان را آماده پذیرش میکرب‌ها مى‌کند و یا بیمارى‌ها
را پرورش و گسترش مى‌دهد، پس باید این کمبودها جبران گردد تا زمینه پذیرش
و همچنین زمینه پرورش بیمارى‌ها از بین برود. بنابراین باید «زمینه‌شناس و
زمینه‌زدا» باشیم. مثلا اگر در منزل چاه فاضلابى زمینه‌ساز انواع پشه‌ها
مى‌باشد سمپاشى بیهوده است باید چاه را پر کرد. پس در مورد مبارزه با
گناهان هم باید زمینه‌های آن را شناخت و موارد را از بین برد.