سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ترجمه سوره هود(2) (یکشنبه 87/7/7 ساعت 12:12 صبح)

و بسوى قوم «ثمود»، برادرشان «صالح‏» را (فرستادیم)؛ گفت: «اى قوم من! خدا را پرستش کنید، که معبودى جز او براى شما نیست! اوست که شما را از زمین آفرید، و آبادى آن را به شما واگذاشت! از او آمرزش بطلبید، سپس به سوى او بازگردید، که پروردگارم (به بندگان خود) نزدیک، و اجابت‏کننده (خواسته‏هاى آنها) است!» (61)

گفتند: «اى صالح! تو پیش از این، مایه امید ما بودى! آیا ما را از پرستش آنچه پدرانمان مى‏پرستیدند، نهى مى‏کنى؟! در حالى که ما، در مورد آنچه به سوى آن دعوتمان مى‏کنى، در شک و تردید هستیم!» (62)

گفت: «اى قوم! اگر من دلیل آشکارى از پروردگارم داشته باشم، و رحمتى از جانب خود به من داده باشد (،مى‏توانم از ابلاغ رسالت او سرپیچى کنم)؟! اگر من نافرمانى او کنم، چه کسى مى‏تواند مرا در برابر وى یارى دهد؟! پس، (سخنان) شما، جز اطمینان به زیانکار بودنتان، چیزى بر من نمى‏افزاید! (63)

اى قوم من! این «ناقه‏» خداوند است، که براى شما نشانه‏اى است؛ بگذارید در زمین خدا به چرا مشغول شود؛ هیچ گونه آزارى به آن نرسانید، که بزودى عذاب خدا شما را خواهد گرفت!» (64)

(اما) آنها آن (ناقه) را از پاى در آوردند! و (صالح به آنها) گفت: «(مهلت شما تمام شد!) سه روز در خانه‏هایتان بهره‏مند گردید؛ (و بعد از آن، عذاب الهى فرا خواهد رسید؛) این وعده‏اى است که دروغ نخواهد بود!» (65)

و هنگامى که فرمان (مجازات) ما فرا رسید، صالح و کسانى را که با او ایمان آورده بودند، به رحمت خود (از آن عذاب) و از رسوایى آن روز، رهایى بخشیدیم؛ چرا که پروردگارت قوى و شکست ناپذیر است! (66)

و کسانى را که ستم کرده بودند، صیحه (آسمانى) فروگرفت؛ و در خانه‏هایشان به روى افتادند و مردند... (67)

آنچنان که گویى هرگز ساکن آن دیار نبودند! بدانید قوم ثمود، پروردگارشان را انکار کردند! دور باد قوم ثمود (از رحمت پروردگار)! (68)

فرستادگان ما ( فرشتگان) براى ابراهیم بشارت آوردند؛ گفتند: «سلام!» (او نیز) گفت: «سلام! س‏ذللّه و طولى نکشید که گوساله بریانى (براى آنها) آورد. (69)

(اما) هنگامى که دید دست آنها به آن نمى‏رسد (و از آن نمى‏خورند، کار) آنها را زشت شمرد؛ و در دل احساس ترس نمود. به او گفتند: «نترس! ما به سوى قوم لوط فرستاده شده‏ایم!» (70)

و همسرش ایستاده بود، (از خوشحالى) خندید؛ پس او را بشارت به اسحاق، و بعد از او یعقوب دادیم. (71)

گفت: «اى واى بر من! آیا من فرزند مى‏آورم در حالى که پیرزنم، و این شوهرم پیرمردى است؟! این راستى چیز عجیبى است!» (72)

گفتند: «آیا از فرمان خدا تعجب میکنى؟! این رحمت خدا و برکاتش بر شما خانواده است؛ چرا که او ستوده و والا است!» (73)

هنگامى که ترس ابراهیم فرو نشست، و بشارت به او رسید، درباره قوم لوط با ما مجادله مى‏کرد... (74)

چرا که ابراهیم، بردبار و دلسوز و بازگشت‏کننده (بسوى خدا) بود! (75)

اى ابراهیم! از این (درخواست) صرف‏نظر کن، که فرمان پروردگارت فرا رسیده؛ و بطور قطع عذاب (الهى) به سراغ آنها مى‏آید؛ و برگشت ندارد! (76)

و هنگامى که رسولان ما ( فرشتگان عذاب) به سراغ لوط آمدند، از آمدنشان ناراحت شد؛ و قلبش پریشان گشت؛ و گفت: «امروز روز سختى است!» (زیرا آنها را نشناخت؛ و ترسید قوم تبهکار مزاحم آنها شوند.) (77)

قوم او (بقصد مزاحمت میهمانان) بسرعت به سراغ او آمدند -و قبلا کارهاى بد انجام مى‏دادند- گفت: «اى قوم من! اینها دختران منند؛ براى شما پاکیزه‏ترند! (با آنها ازدواج کنید؛ و از زشتکارى چشم بپوشید!) از خدا بترسید؛ و مرا در مورد میهمانانم رسوا نسازید! آیا در میان شما یک مرد فهمیده و آگاه وجود ندارد؟!» (78)

گفتند: «تو که مى‏دانى ما تمایلى به دختران تو نداریم؛ و خوب مى‏دانى ما چه مى‏خواهیم!» (79)

گفت: «(افسوس!) اى کاش در برابر شما قدرتى داشتم؛ یا تکیه‏گاه و پشتیبان محکمى در اختیار من بود! (آنگاه مى‏دانستم با شما زشت‏سیرتان ددمنش چه کنم!)» (80)

(فرشتگان عذاب) گفتند: «اى لوط! ما فرستادگان پروردگار توایم! آنها هرگز دسترسى به تو پیدا نخواهند کرد! در دل شب، خانواده‏ات را (از این شهر) حرکت ده! و هیچ یک از شما پشت سرش را نگاه نکند؛ مگر همسرت، که او هم به همان بلایى که آنها گرفتار مى‏شوند، گرفتار خواهد شد! موعد آنها صبح است؛ آیا صبح نزدیک نیست؟!» (81)

و هنگامى که فرمان ما فرا رسید، آن (شهر و دیار) را زیر و رو کردیم؛ و بارانى از سنگ ( گلهاى متحجر) متراکم بر روى هم، بر آنها نازل نمودیم... (82)

(سنگهایى که) نزد پروردگارت نشاندار بود؛ و آن، (از سایر) ستمگران دور نیست! (83)

و بسوى «مدین‏» برادرشان شعیب را (فرستادیم)؛ گفت: «اى قوم من! خدا را پرستش کنید، که جز او، معبود دیگرى براى شما نیست! پیمانه و وزن را کم نکنید (و دست به کم‏فروشى نزنید)! من (هم اکنون) شما را در نعمت مى‏بینم؛ (ولى) از عذاب روز فراگیر، بر شما بیمناکم! (84)

و اى قوم من! پیمانه و وزن را با عدالت، تمام دهید! و بر اشیاء (و اجناس) مردم، عیب نگذارید؛ و از حق آنان نکاهید! و در زمین به فساد نکوشید! (85)

آنچه خداوند براى شما باقى گذارده (از سرمایه‏هاى حلال)، برایتان بهتر است اگر ایمان داشته باشید! و من، پاسدار شما (و مامور بر اجبارتان به ایمان) نیستم! (86)

گفتند: «اى شعیب! آیا نمازت به تو دستور مى‏دهد که آنچه را پدرانمان مى‏پرستیدند، ترک کنیم؛ یا آنچه را مى‏خواهیم در اموالمان انجام ندهیم؟! تو که مرد بردبار و فهمیده‏اى هستى! س‏ذللّه (87)

گفت: «اى قوم! به من بگویید، هرگاه من دلیل آشکارى از پروردگارم داشته باشم، و رزق (و موهبت) خوبى به من داده باشد، (آیا مى‏توانم بر خلاف فرمان او رفتار کنم؟!) من هرگز نمى‏خواهم چیزى که شما را از آن باز مى‏دارم، خودم مرتکب شوم! من جز اصلاح -تا آنجا که توانایى دارم- نمى‏خواهم! و توفیق من، جز به خدا نیست! بر او توکل کردم؛ و به سوى او بازمى‏گردم! (88)

و اى قوم من! دشمنى و مخالفت با من، سبب نشود که شما به همان سرنوشتى که قوم نوح یا قوم هود یا قوم صالح گرفتار شدند، گرفتار شوید! و قوم لوط از شما چندان دور نیست! (89)

از پروردگار خود، آمرزش بطلبید؛ و به سوى او بازگردید؛ که پروردگارم مهربان و دوستدار (بندگان توبه‏کار) است!» (90)

گفتند: «اى شعیب! بسیارى از آنچه را مى‏گویى، ما نمى‏فهمیم! و ما تو را در میان خود، ضعیف مى‏یابیم؛ و اگر (بخاطر) قبیله کوچکت نبود، تو را سنگسار مى‏کردیم؛ و تو در برابر ما قدرتى ندارى!» (91)

گفت: «اى قوم! آیا قبیله کوچک من، نزد شما عزیزتر از خداوند است؟! در حالى که (فرمان) او را پشت سر انداخته‏اید! پروردگارم به آنچه انجام مى‏دهید، احاطه دارد (و آگاه است)! (92)

اى قوم! هر کارى از دستتان ساخته است، انجام دهید، من هم کار خود را خواهم کرد؛ و بزودى خواهید دانست چه کسى عذاب خوارکننده به سراغش مى‏آید، و چه کسى دروغگوست! شما انتظار بکشید، من هم در انتظارم!» (93)

و هنگامى که فرمان ما فرا رسید، شعیب و کسانى را که با او ایمان آورده بودند، به رحمت خود نجات دادیم؛ و آنها را که ستم کردند، صیحه (آسمانى) فرو گرفت؛ و در دیار خود، به رو افتادند (و مردند)... (94)

آنچنان که گویى هرگز از ساکنان آن (دیار) نبودند! دور باد مدین (و اهل آن) از رحمت خدا، همان گونه که قوم ثمود دور شدند! (95)

ما، موسى را با آیات خود و دلیل آشکارى فرستادیم... (96)

بسوى فرعون و اطرافیانش؛ اما آنها از فرمان فرعون پیروى کردند؛ در حالى که فرمان فرعون، مایه رشد و نجات نبود! (97)

روز قیامت، او در پیشاپیش قومش خواهد بود؛ و (به جاى چشمه‏هاى زلال بهشت) آنها را وارد آتش مى‏کند! و چه بد آبشخورى است (آتش)، که بر آن وارد مى‏شوند! (98)

آنان در این جهان و روز قیامت، لعنتى بدنبال دارند؛ و چه بد عطایى است (لعن و دورى از رحمت خدا)، که نصیب آنان مى‏شود! (99)

این از اخبار شهرها و آبادیهاست که ما براى تو بازگو مى‏کنیم؛ که بعضى (هنوز) برپا هستند، و بعضى درو شده‏اند (و از میان رفته‏اند)! (100)

ما به آنها ستم نکردیم؛ بلکه آنها خودشان بر خویشتن ستم روا داشتند! و هنگامى که فرمان مجازات الهى فرا رسید، معبودانى را که غیر از خدا مى‏خواندند، آنها را یارى نکردند؛ و جز بر هلاکت آنان نیفزودند! (101)

و اینچنین است مجازات پروردگار تو، هنگامى که شهرها و آبادیهاى ظالم را مجازات مى‏کند! (آرى،) مجازات او، دردناک و شدید است! (102)

در این، نشانه‏اى است براى کسى که از عذاب آخرت مى‏ترسد؛ همان روزى است که مردم در آن جمع مى‏شوند، و روزى که همه آن را مشاهده مى‏کنند. (103)

و ما آن (مجازات) را، جز تا زمان محدودى، تاخیر نمى‏اندازیم! (104)

آن روز که (قیامت و زمان مجازات) فرا رسد، هیچ کس جز به اجازه او سخن نمى‏گوید؛ گروهى بدبختند و گروهى خوشبخت! (105)

اما آنها که بدبخت شدند، در آتشند؛ و براى آنان در آنجا، «زفیر» و «شهیق‏» ( ناله‏هاى طولانى دم و بازدم) است... (106)

جاودانه در آن خواهند ماند، تا آسمانها و زمین برپاست؛ مگر آنچه پروردگارت بخواهد! پروردگارت هر چه را بخواهد انجام مى‏دهد! (107)

اما آنها که خوشبخت و سعادتمند شدند، جاودانه در بهشت خواهند ماند، تا آسمانها و زمین برپاست، مگر آنچه پروردگارت بخواهد! بخششى است قطع نشدنى! (108)

پس شک و تردیدى (در باطل بودن) معبودهایى که آنها مى‏پرستند، به خود راه مده! آنها همان‏گونه این معبودها را پرستش مى‏کنند که پدرانشان قبلا مى‏پرستیدند، و ما نصیب آنان را بى‏کم و کاست خواهیم داد! (109)

ما به موسى کتاب آسمانى دادیم؛ سپس در آن اختلاف شد؛ و اگر فرمان قبلى خدا (در زمینه‏آزمایش و اتمام حجت بر آنها) نبود، در میان آنان داورى مى‏شد! و آنها (هنوز) در شک‏اند، شکى آمیخته به بدگمانى! (110)

و پروردگارت اعمال هر یک را بى‏کم و کاست به آنها خواهد داد؛ او به آنچه عمل مى‏کنند آگاه است! (111)

پس همان‏گونه که فرمان یافته‏اى، استقامت کن؛ و همچنین کسانى که با تو بسوى خدا آمده‏اند (باید استقامت کنند)! و طغیان نکنید، که خداوند آنچه را انجام مى‏دهید مى‏بیند! (112)

و بر ظالمان تکیه ننمایید، که موجب مى‏شود آتش شما را فرا گیرد؛ و در آن حال، هیچ ولى و سرپرستى جز خدا نخواهید داشت؛ و یارى نمى‏شوید! (113)

در دو طرف روز، و اوایل شب، نماز را برپا دار؛ چرا که حسنات، سیئات (و آثار آنها را) از بین مى‏برند؛ این تذکرى است براى کسانى که اهل تذکرند! (114)

و شکیبایى کن، که خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نخواهد کرد! (115)

چرا در قرون (و اقوام) قبل از شما، دانشمندان صاحب قدرتى نبودند که از فساد در زمین جلوگیرى کنند؟! مگر اندکى از آنها، که نجاتشان دادیم! و آنان که ستم مى‏کردند، از تنعم و کامجوئى پیروى کردند؛ و گناهکار بودند (و نابود شدند)! (116)

و چنین نبود که پروردگارت آبادیها را بظلم و ستم نابود کند در حالى که اهلش در صدد اصلاح بوده باشند! (117)

و اگر پروردگارت مى‏خواست، همه مردم را یک امت (بدون هیچ گونه اختلاف) قرار مى‏داد؛ ولى آنها همواره مختلفند... (118)

مگر کسى را که پروردگارت رحم کند! و براى همین (پذیرش رحمت) آنها را آفرید! و فرمان پروردگارت قطعى شده که: جهنم را از همه (سرکشان و طاغیان) جن و انس پر خواهم کرد! (119)

ما از هر یک از سرگذشتهاى انبیا براى تو بازگو کردیم، تا به وسیله آن، قلبت را آرامش بخشیم؛ و اراده‏ات قوى گردد. و در این (اخبار و سرگذشتها،) براى تو حق، و براى مؤمنان موعظه و تذکر آمده است. (120)

و به آنها که ایمان نمى‏آورند، بگو: «هر چه در قدرت دارید، انجام دهید! ما هم انجام مى‏دهیم! (121)

و انتظار بکشید! ما هم منتظریم! (122)

و (آگاهى از) غیب (و اسرار نهان) آسمانها و زمین، تنها از آن خداست؛ و همه کارها به سوى او بازمى‏گردد! پس او را پرستش کن! و بر او توکل نما! و پروردگارت از کارهایى که مى‏کنید، هرگز غافل نیست! (123)